مرده شریر برمیخیزد، از طرفداران سابق با بازیهای خشونت آمیز و بیرحمانهاش رضایت میبرد، اما وابستگی بیش از حدش به بازسازی لحظات کلاسیک مجموعه، باعث میشود که نتواند هویت مستقل خود را حفظ کند.
با وجود اینکه بازسازیها به دلیل برند معتبر، شناختهشده و نوستالژیک بودنشان، مزیت ویژهای در گیشه دارند، اما موضوعی که به چالش کشیده شده و تلفات بیشماری به دنبال دارد، ظاهر شدن مطابق با استانداردهای بالای فیلم اصلی و برآورده کردن توقعات طرفداران قدیمی است. برای به دست آوردن شایستگی نامی که برای بازسازیها یادکشنده است، زیادی از آنها شکست خوردهاند و به ویژه در مورد بازسازیهای فیلمهای ترسناک، این موضوع واقعیت دارد.
به طوری که بازسازیهای درخشانی مانند فیلم “مگس” از کارگردان دیوید کراننبرگ و “موجود” از کارگردان جان کارپنتر در حالی که در فضایی هستند که اکثر بازسازیها ترسناک و ناراحتکننده هستند، همچنان به عنوان استثناهایی منحصربهفرد و معجزهآسا به نظر میرسند. بنابراین، حتی سریالهای ترسناک بهترین کیفیت را ندارند، بلکه در طول زندگی خود بسیاری از سرنوشتهای متفاوت را تجربه میکنند. اما اگر یک سریال به شکلی باشد که در برابر اثر فرساینده زمان مقاومت کرده باشد و کیفیت خود را در طول ۴۰ سال حفظ کرده باشد، آن سریال “مردهی شریر” یا “کلبهی وحشت” خودمان است.
فیلم اول از مجموعه مرده شریر که در سال 1981 منتشر شد، به سه چیز مشهور می باشد: خشونت سادیستی و مریضانه اما هیجان انگیز، بودجه بسیار کمی که باعث ایجاد یک فیلم کثیف و تخریب شده شد و بازیگری و جلوه های ویژه خلاقانه که توسط یک کارگردان جوان با علاقه به فیلمسازی انجام شده است. این ترکیب از عوامل منجر به تولد یک فیلم کالت کامل و بی نظیر بود که بدون آن، تصور ژانر ترسناک غیرممکن بود.
فیلم دوم از مجموعه مرده شریر که در سال 1987 منتشر شد، دنباله و بازسازی فیلم قبلی است. این نسخه پخته تر، خون آلودتر، خل و چل تر و اسلپ استیک تر از فیلم اول بود و توانست تعادل بی نقصی بین کمدی و ترس را به دست آورد. با افزایش بودجه، این دنباله هنوز هم حال و هوای قراضه و انرژی “بیایید با کمترین امکانات بیشترین خلاقیت را به کار بگیریم” را حفظ کرده بود.
فیلم فیلم مرده شریر برمیخیزد که اَش ویلیامز را به سلسلهای از مجازاتهای دردناک و در عین حال رودهبرکننده محکوم میکند، فرصتی بود تا بروس کمپل تواناییهای کمدیِ فیزیکیِ بیهمتایش را به نمایش بگذارد و از قربانیِ دستوپاچلفتی و توسریخورِ فیلم اول به شیطان کش حرفهایِ کلهخراب و بذلهگویِ ارهبرقیبهدستی که امروز میشناسیم تبدیل شود. ریمی سهگانهاش را در سال ۱۹۹۲ با «ارتش تاریکی» که اینبار اَش را به قرونِ وسطا میفرستاد، به سرانجام رساند.
فیلم فیلم مرده شریر برمیخیزد که کاملا به سمتِ فانتزی متمایل شده بود و غلظتِ کمدی اسلپاستیکش را تا جایی که امکان داشت (و فراتر از آن) افزایش داده بود، ادای دِینی به جلوههای ویژهی رِی هریهاوزن (انیماتورِ افسانهای فیلم «جیسون و آرگوناتها») بود. گرچه فیلمهای «مرده شریر» از ابتدا وامدار کمدیهای «سه کلهپوک» بودند، اما این مولفه در «ارتش تاریکی» بیپرواتر و پُررنگتر از همیشه شده بود.
تا جایی که این فیلم همچون یک کارتونِ لایواکشن به نظر میرسد. شاید پذیرش تغییر لحنِ فاحش مجموعه در فیلم سوم در ابتدا برای طرفداران سخت بود، اما روحیهی دیوانهوار «ارتش تاریکی» و جسارتِ سم ریمی در عدمِ تکرار خودش مناسبترین نقطهی تکاملی بود که میشد برای چنین مجموعهی رامنشدهای تصور کرد.
یکی از دلایلی که مرده شریر مقاوم در برابر بازسازیهای بدون احترام به دنبالهسازیها بوده، این است که سهگانه اصلی بیشتر از پرفروش بودن، تعداد کمی از طرفداران اما با انگیزه بودند. صحبت از فیلمهایی است که فیلمنامهنویس و ستارهی اصلی آنها بخش ناجوانمردانهای از موفقیتشان بودند. بنابراین، بازسازی این سهگانه در حضور ریمی و کمپل در پشت و جلوی دوربین بدون تردید یک چالش ترسناک خواهد بود.
به همین دلیل، وقتی ۲۱ سال بعد از “جنگ تاریکی” تصمیم به زنده کردن این سهگانه گرفته شد، فیدو آلوارز در اولین تجربهی کارگردانی خود متوجه شد که تلاش برای احیای کمدی سهگانه اسلپاستیک به جز شکست هیچ نتیجهای نخواهد داشت. به جای آن، آلوارز تصمیم گرفت وفادار به ویژگی مشترک فیلمهای اصلی بماند: هر کدام تجربهی منحصربهفرد خود را دارند.
در واقع، بازسازی 2013 به معنای وبازنویسی حرفهایتر و مبتنیبر واقعیتتر فیلمهای اورجینال بهشمار میرود. در حالی که سهگانهی اورجینال به صورت سطحی و با تکیهبر اقامت در کلبهای در جنگل، سرگرم کننده و هیجانانگیز بود، بازسازی 2013 به تصویر کشیدن موضوعات و قضایای پیچیدهتری میپردازد که بیشتر به واقعیت زندگی و انسانها نزدیکتر است.
لازم به ذکر است که بازسازی 2013 به هیچوجه یک کپی و تکرار از فیلمهای اورجینال نیست. بلکه بازسازی 2013 ایدهها و تقلید از برخی اجزای فیلمهای اورجینال را دارد، اما در کنار آنها این فیلم تلاش میکند تا با داشتن جذابیت و ابزارهای جدید، داستان را به شکلی جدید و متفاوتی بیان کند.
با این حال، بازسازی 2013 نمیتواند جایگزین فیلمهای اورجینال باشد و هیچکدام از این دو نسخه نمیتوانند با یکدیگر قابل مقایسه باشند. هر دوی این فیلمها دارای مزایا و معایب خودشان هستند و هرکدام میتوانند به طور مستقل از یکدیگر لذت بخش باشند. در نهایت، این میتواند به عنوان یک تجربهی جدید و متفاوت از دنیای فیلمهای اورجینال در نظر گرفته شود که محبوبیت زیادی در بین طرفداران سینما دارد.
با این حال، یک عامل همچنان باقی مانده بود: شخصیت اصلی باز هم همان روحیهی افسارگسیخته و بدجنسانه بود که معرف این مجموعه بود و تعهدش به برانگیختن انزجار برای مخاطب. در مقابل فیلم اصلی که برای بهرهبرداری از بودجه کم خود از خلاقیت فیلمسازش استفاده کرده بود، بازسازی سال ۲۰۱۳ از منابع بیشتری استفاده کرد تا با قدرت بیشتری به پایان برسد. نتیجه نهایی، یک فیلم خیرهکننده بود که برای ساخت آن از بیش از ۵۰ هزار لیتر خون تقلبی استفاده شده بود! (در پایان فیلم مرده شریر، در جریان بارش شدید باران خون اتفاق میافتد).
جین لوی با بازی کردن به عنوان میا، یک بازی چندگانه و سرگرمکننده ارائه داد: او در طول ۹۰ دقیقه، نقش یک قربانی تنها، یک شیطان سادیست و یک بازمانده لهلورد آزاردهنده ولی مصمم را ایفا میکند. به این ترتیب، به فیلم مرده شریر، پنجمین قسمت از این مجموعه میرسیم؛ اولین تغییری که این فیلم در فرمول مجموعه ایجاد کرده، جای اتفاقات را از یک کلبه در جنگل به یک آپارتمان زهواردرفته در لس آنجلس که در حال تخریب است، منتقل کرده است و شخصیتهای اصلی این بار از گروهی از دوستان ۲۰ و ۳۰ ساله به اعضای یک خانواده تبدیل شدهاند.
این خانواده از اِلی، یک هنرمندِ خالکوب به نام آلیسا ساترلند و سه فرزندش، دو نوجوان به نام بریجت و دَنی و یک دخترِ کوچک به نام کَسی تشکیل شده است. دیگر پروتاگونیستِ فیلم بِث، خواهر اِلی به نام بث (لیلی سالیوان) است؛ او که بهعنوانِ تکنسینِ گیتار به خاطر تورهای کنسرت در سفر است، پس از مدتها دوری به دیدنِ خواهرش آمده است.
یک زمینلرزه به فروریختنِ کفِ پارکینگِ آپارتمانشان و افشای خزانهی یک بانک قدیمی منجر میشود؛ طبق معمول کنجکاویِ بچهها به پیدا کردن کتابِ شیطانی نکرونومیکون، قرائتِ آیههای شومِ آن و بیدار شدنِ نیروی ماوراطبیعهای منجر میشود که درابتدا اِلی را تسخیر میکند و سپس خواهر، فرزندان و همسایگانش را هدف قرار میدهد.
فیلم «مرده شریر برمیخیزد» درست مثل بازسازی ۲۰۱۳ سعی میکند تقلای فیزیکی کاراکترها در دنیای بیرون را به تجسمِ خارجیِ کشمکشهای درونیشان تبدیل کند.
پس نهتنها اِلی بهعنوان یک مادر تنها معرفی میشود که شوهرش ترکش کرده است، با استرسِ ناشی از تأمین هزینههای زندگی دستوپنجه نرم میکند و از دستِ خواهرش به خاطر غیبتِ طولانیمدت و کنارهگیریاش از مسئولیتهای خانوادگی دلخور است، بلکه قوس شخصیتی بث هم تداعیگر قوس شخصیتی اِلن ریپلی در «بیگانهها»ی جیمز کامرون است: او که بدونِ برنامهریزی قبلی باردار شده است، گرچه خودش را شایستهی مادربودن نمیداند و به سقط کردنِ بچهاش فکر میکند، اما در موقعیتی قرار میگیرد که تواناییهای مادرانهاش برای مراقبت از بچههای خواهرش محک زده میشوند.
البته، هرگز مرده شریر به سانتیمانتالیسم دچار نخواهد شد. فیلمهای مرده شریر خط قرمزی ندارند و این فیلم نیز شخصیتهای نوجوان و کودکش را نادیده میگیرد؛ هیولا نه تنها به هیچکس آسان نمیگیرد، بلکه رابطه خانوادگی کاراکترها برای تلاششان در کشتن یکدیگر انرژی ناهنجارتری به آنها میدهد.
همچنین، کاراکترها با اختلاف فاحشی ضعیفتر از آنتاگونیست، که هیچکس نمیتواند از آن فرار کند، مواجه هستند. بیشترین دستاورد مرده شریر همانند قسمت قبل، در جنبه فنی آن است؛ این فیلم میراث بزرگی دارد که با نوآوریهای تکنیکی خود کمبودهای مالی را جبران میکند. همچنین، ارزش و احترام زیادی برای جلوههای ویژهی آن قائل است. بنابراین، بزرگترین گناهی که یک فیلم در این مجموعه میتواند مرتکب شود، عدم توجه به جلوههای ویژهاش است.
“از پا می افتد” با این مشکل مواجه نمی شود. مرکز فیلم مرده شریر همچنان در تصویرسازی انسان وبدن اوست. خونی که از مغز و چشمان بریجت سرایز جاری می شود، به قدری واقعی است که بیننده را به خود جلب می کند واز فرصتی برای بررسی شکل اجرا استفاده می کند. لحظه ای که بریجت شیشه کوچکی را می شکند و رو به روی آپارتمان گلو خود را در حالی که در دهان می گذارد، به طور طبیعی از آب درمی آید، نشان دهنده حالت بی اراده و دردناکی است که او را برای تماشاگر جذاب می کند.
یکی از سکانس های نوآورانه این فیلم، صحنه از پشت چشمه بریجت در آپارتمان است؛ این صحنه، با تنها نقطه ضعفش که خیلی کوتاه است، نشان دهنده ایده های خلاقانه و متفاوت فیلمساز است. هیولایی که ترکیبی از بدن های چند نفر است، بیانگر هیولایی است که برای بازی ویدیویی “آخرین ما ۲” ساخته شده است. همچنین فیلم، با یک سکانس جذاب که به شکلی بامزه به آسانسور خون از فیلم “درخشش” استنلی کوبریک اشاره می کند، سنت حمام دادن کاراکترهای این سری را ادامه می دهد و با استفاده از خون قلابی، حالت دیوانگی و وحشتناکی را به تصویر می کشد.
اما حالا که از خون قلابی صحبت شد، مشکل بزرگتر فیلم مرده شریر را می توان به دور بودن ۱۰ سال از تاریخ انتشار بازسازی ۲۰۱۳ اشاره کرد؛ این فاصله به این معناست که “از پا می افتد” به جای اینکه یک ادامه باشد، نقش بازسازی بازسازی قبلی را بازی می کند.
بنابراین، برخلاف بازسازی ۲۰۱۳ که حداقل با استفاده از زاویه های جدید به ایده های قدیمی پرداخت، مشکل “از پا می افتد” این است که از زاویه های قدیمی به ایده های قدیمی پرداخت می کند. برخلاف بازسازی ۲۰۱۳ که با تمام اشاره هایش به سه گانه اصلی، حداقل یک فینال کاملا اورجینال داشت که خود به تنهایی برای تماشاگر جذاب بود، “از پا می افتد” فقط به تکرار و تکرار ایده های چهار فیلم قبلی می پردازد و هیچ ایده جدیدی برای متمایز کردن خودش ندارد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم نامه های کوچک شرورانه | تبعیضهای نژادی
این موضوع در فیلم «مرده شریر برمیخیزد» به شکل واضحتری نسبت به دیگر قسمتهای این سری دیده میشود. پایان فیلم مرده شریر تقریبا تکراری از بازسازی سال ۲۰۱۳ است: بارش شدید باران خون (اینبار در پارکینگ ساختمان)، دختر بازماندهای که سرتاپا خون شده است و شکافتن جمجمهی هیولا توسط ارهبرقی که باعث پاشیدن خون به صورت قهرمان میشود.
این سکانس با مهارت و تحسین اجرا شده است، اما در حین تماشای آن نمیتوانستم جلوی ناامیدی خود را بگیرم. این فیلمساز به جای ایدههای نو، به تکرار ایدههای گذشته متکی شده است و از خروج از مسیر جوابپذیری گذشته وحشتزده است. این موضوع تنها به پایان فیلم محدود نمیشود، بلکه در طول کل فیلم حاکم است. تماشای «مرده شریر» مثل این است که فیلمساز لیستی از کلیشههای قبلی این سری را در اختیار گرفته و آنها را یکییکی تکرار میکند.
در این ورژن جدید از مرده شریر، ما شاهد شخصیت اِلی هستیم که در آپارتمانی محبوس شده است. او از برادر و خواهرش، کیت و پیتر، فریب میخورد و برای مدت طولانی دروغهایی را به آنها میگوید تا از آنها فرار کند. در حالی که او محکوم به محبوسیت در آپارتمان است، او تلاش میکند تا از طریق جعبهی ماجراجوییهایی که در آن پنهان شدهاند، از آنجا فرار کند.
اما در ابتدا فقط به سادگی یک کتاب باز میشود و به همان صورتی که شخصیت “شریل” در ابتدای فیلم مرده شریر برمیخیزد کتاب میخواند، “کیت” هم در این فیلم به صورت روخوانی کتاب ادامه میدهد. این نشان میدهد که این دو فیلم با هم در ارتباط هستند و در این دنیای موازی، شخصیت “کیت” میتوانسته باشد که در ابتدای فیلم “شریل” میخواند.
در حالی که اِلی تلاش میکند تا از آپارتمان فرار کند، او با موانعی از جمله کابلهای آسانسور مواجه میشود که مشابه حملهی درختان در فیلمهای قبلی است. اما این بار، او باید با استفاده از شجاعت و تصمیم خود، از این موانع عبور کند و از آپارتمان خارج شود.
در این فیلم، سکانسی هم مشابه با بازسازی “شریل” وجود دارد که در آن، شخصیت “پیتر” دچار حملهی هیولا میشود و به مانند “شریل” که سرش را به آرامی درحال پاره کردن با تیغ موکتبُری برمیگرداند، در این فیلم “کیت” هم سرش را به آرامی در حال جویدن و قورت دادن لیوان شیشهای برمیگرداند که نشان میدهد که این دو فیلم با هم در ارتباط هستند و در این دنیای موازی، شخصیت “کیت” میتوانسته باشد که در ابتدای فیلم “پیتر” دچار این حمله شده است.
در نهایت، اِلی با استفاده از تلاش خود و با کمک دوستانش، موفق به فرار از آپارتمان میشود و ما شاهد این هستیم که او به آزادی میرسد و از این تجربه یاد میگیرد که چگونه باید به دوستان و خانوادهاش اعتماد کند و در کنار آنها باشد.
تنها نه اینکه صحنهای که اِلی تخم چشمِ یکی از قربانیانش را بالا میآورد و به درونِ دهانِ یکی از کاراکترها میپراند، به لحظهی مشابهی در فیلم «مرده شریر ۲» ارجاع دارد، بلکه تماشای آن همچون تماشای رونویسی یک نفر از روی دست یک نفر دیگر به نظر میرسد، به خاطر تنظیمات ارجاعاتی که در فیلم وجود دارد است.
این ارجاعات باعث میشوند که فیلم «مرده شریر برمیخیزد» به فیلمی بیشخصیتی تبدیل شود، که در آن تماشا کننده ها احساس میکنند که میبینند که شخصی دیگر آن را به نمایش میگذارد. اما مشکل اصلی این است که لحنِ سهگانهی اورجینال و «برمیخیزد» با هم همخوانی ندارند. به عنوان مثال، شوخیِ بیرون پریدن تخم چشم و اُفتادنِ آن به درونِ دهانِ کاراکترها در ابتدا برای یک فیلم کمدیِ بسیار احمقانه طراحی شده بود.
اما در فیلم «برمیخیزد» بیش از اینکه وامدارِ سبکِ داستانگویی فیلمهای ریمی باشد، دنبالهروی الگوی فیلمهای ترسناک استودیوی بلامهوس است. بنابراین تکرار آن شوخیِ مسخره در فیلمی که اتمسفرِ جدیتر و تاریکتری دارد، نهتنها نتیجهی یکسانی در پی نخواهد داشت، بلکه در تضاد با لحنِ فیلم قرار میگیرد و همچون یک وصلهی ناجور توی ذوق میزند.
فیلمساز در حال بازسازی سه سکانس نمادین از فیلم اصلی است، اما به شرایط متفاوتی که آن سکانس ها را نمادین کرده بی توجه است. سکانس بیرون پریدن در فیلم اصلی خنده دار است، زیرا ریمی آن را با تاکید بر جنبه کارتونی آن نشان می دهد.
این تاکید شامل طراحی غیر واقعی چشم، صدای بیرون پریدن که مانند باز شدن در نوشابه است و نگاه به تصویری از یک شی ساکن در فضا با پس زمینه متحرک برای حس پرواز است. در این حالت، تاکید بر انزجار از قورت دادن چشم و بازی بازیگران نیز وجود دارد. در نتیجه، ترکیب تمام این عناصر موجب شده است که این سکانس نمادین شود؛ حذف هرکدام از این عناصر باعث کاهش تاثیر آن می شود. این مشکل در این لحظه خلاصه نمی شود، بلکه درباره تلاش فیلمساز برای بازسازی سکانس های برتر از فیلم اصلی نیز صحیح است.
مرده شریر برمیخیزد با یک پلان زیرکانه آغاز میشود؛ پرواز دوربین در جنگل. این پلان، از آنجا که با استناد به آگاهی قبلیمان از کلیشههای این مجموعه نمای نقطهنظرِ نیروی شر به نظر میرسد، در نگاه اول شاید معمولی و پیشپاافتاده به نظر برسد. اما ناگهان مشخص میشود که در واقع آن دوربین یک پهباد بوده است. این حرکت لی کرونین، نشان دهنده تلاش او برای چالش قرار دادن انتظارات مخاطب و کوبیدن مهر خودش روی کلیشههای مورد انتظار است.
اما متاسفانه، او هیچگاه به قولش وفا نمیکند و برخلاف ادعایش، به جای تغییر و تحول، ادامه میدهد به فرمول قابلپیشبینی و ناامیدکنندهای که مجموعهی قبلی را دنبال میکند. این مشکل، به دلیل عدم بهرهبرداری از تمام ظرفیتهای ایدههای جدیدِ خود، بوجود آمده است.
برای مثال، انتخاب یک برج مسکونی بهعنوان لوکیشن اصلی، هرگز به چیزی بیشتر از یک تغییر ظاهری نمیانجامد. این لوکیشن، نه تنها به هیچ تغییر مثبتی در اجرای فرمول “مرده شریر” منجر نمیشود، بلکه به نوعی از بهرهبرداری از تمام ظرفیتهای ایدههای جدیدِ خود، کوتاهی میکند.
برخلاف فیلمی مانند «REC» که در آن آپارتمانی که داستان در آن اتفاق می افتد به بخشی جدایی ناپذیر از هویت تبدیل می شود، «برو بیرون» با محدود کردن بیشتر رویدادها به یک واحد ساختمان، پتانسیل این لوکیشن را دست نخورده می گذارد. علاوه بر این، اگرچه تلاش یک مادر برای کشتن خانوادهاش فوقالعاده دراماتیک و وحشتناک است، اما به نظر نمیرسد فیلم علاقهای به بررسی این جنبه داشته باشد.
واکنش شخصیت ها به رفتار خشن و غیرقابل توضیح مادر بسیار عادی تر از آن چیزی است که از این موقعیت انتظار می رود. این را با «مردگان شیطانی» اصلی مقایسه کنید که فشار روانی ناشی از فروپاشی دوستی شخصیتها و رویارویی آنها با یک وحشت غیرقابل هضم را جدی گرفت. درعوض، بیشتر قسمت اول «برو بیرون» به نمایش مکان آشکار تفنگ های چخوف (چاقویی که زیر میز می افتد، مجراهایی که گربه در آن پنهان می شود، خردکن چوب و غیره) اختصاص دارد که بعداً به نمایش گذاشته می شود. اخراج شد.
«مرده شریر برمیخیزد»، علاوهبر اینکه از اجرای قوی خشونتِ عریان و منزجرکنندهای که امضای این مجموعه است، برخوردار است، ویژگیهای ضروریِ یک بازسازی/دنباله را کم دارد. فیلم مرده شریر برمیخیزد فاقدِ نوآوری یا رویکردِ تازهای است که این مجموعهی ۴۰ ساله به آن نیاز دارد. لحظاتِ کلاسیکِ فیلمهای اورجینال را بدونِ عناصری که آنها را تأثیرگذار کرده بود بازیافت میکند و اسطورهشناسی مجموعه را گسترش نمیدهد.
نقد فیلم استخر بینهایت | استخر خون آلود
همچنین، بهعنوان فرصتی برای جاویدان کردنِ خودش در حافظهی اخیرِ ژانر وحشت استفاده میکند، «مرده شریر برمیخیزد» به بازسازیِ پایانبندیِ فیلم قبلی اکتفا میکند. این فیلم نیاز به یک دورنمای داستانی دارد؛ به رویکردی شبیه به سهگانهی «ایکسِ» تای وست؛ سهگانهای که نهتنها هرکدام از قسمتهایش مکمل یکدیگر هستند و تکهای از یک داستانِ بزرگتر را تشکیل میدهند، بلکه هرکدام حالوهوای منحصربهفردِ خودشان را دارند.
اگر قرار باشد فیلمهای آیندهی «مرده شریر» فرمولِ نخنماشدهی مجموعه را تکرار کنند، آن موقع «مرده شریر» هم برای مدتِ زیادی نمیتواند از دچار شدن به طلسمِ دنبالههای ضعیفِ پُرتعدادی که گریبانگیرِ دیگر مجموعههای ترسناکِ سابقهدار شده است، قسر در برود. در نتیجه، برای اینکه سری جدید «مُردهی شریر» موفق و ماندگار باشد، به داستان جذاب و نوآورانهای نیاز دارد که نهتنها بازسازی نباشد بلکه قدرتِ خودش را داشته باشد و تواناییِ جذبِ تماشاگران را داشته باشد.
2 پاسخ
خیلی مورد علاقم نبود فیلمش
ترسناکه