استخر بینهایت (به انگلیسی: The Infinity Pool) یک شاهکار مالی اثر براندون کراننبرگ است که به شدت متاثر از آثار پدرش دیوید کراننبرگ است. این یک فیلم تلخ، عجیب و ناراحت کننده است و در عین حال پر از ایده های خام است. در نقد این فیلم با نقادانه همراه باشید.
استخر بی نهایت سومین فیلم از تاریخچه برندون کراننبرگ، پسر دیوید کراننبرگ است. تاکنون او نشان داده که به سبک پدرش علاقهمند است و در صورت فرصت، بیشتر از خود دیوید کراننبرگ به این سبک فیلمهای عجیب و غریب وفادار خواهد ماند. این فیلم، ادامهی جهانبینیهای کراننبرگ در فیلمهای قبلی است و نشان میدهد که او در حال بهدست آوردن امضای خود در دنیای فیلمسازان است. دلهرهآور بودن، ترس، ایدههای سورئال و مالیخولیایی، فضاهای سرد، عناصری هستند که تاکنون در این سه فیلم به نظر میرسند.
اما در دنیای ثروتمندان، استعمار و تن انسان، ایدههای کراننبرگ مورد علاقه است. فیلم ضدویروس که سلبریتیها مردم را مبتلا میکردند و تنشان را مورد استعمار قرار میدادند، و فیلم متصرف که ثروتمندان از تنهای دیگران برای انجام قتلهای وحشیانه استفاده میکردند، درست مثل قصهپردازی فیلم استخر بینهایت نیز تکرار میشوند. اما در این فیلم، ما میتوانیم همهی آنچه که در دو فیلم قبلی این کارگردان دیده بودیم را با فرمی متفاوت ببینیم. اما با این حال، فیلم استخر بینهایت از انسجام کمتری برخوردار است و قصهپردازی دو فیلم قبلی را بههمراه ندارد.
یک استخر بینهایت در یک جای دور از شهر و زندگی روزمره واقع شده است. این کشور خیالی و دور از تمدن است و مردمانش از غریبهها استقبال نمیکنند. اما در این جای دورافتاده، یک تفرجگاه با شکوه وجود دارد؛ بهشتی برای ثروتمندان ولی میهمانان آن اجازه خروج ندارند. جیمز و همسرش برای تعطیلات به این مکان آمدهاند، نویسندهای که کتاب اولش مورد استقبال قرار نگرفته و در این هتل به دنبال شانسی برای بازیابی استعدادش است. اما خارج از این هتل، یک جهنم واقعی در حال رخ دادن است؛ جایی که به ظاهر با تفرجگاه پرزرق و برق در تضاد است و جیمز و همسرش به طور ناخواسته درگیر آن میشوند.
این فیلم با ایدههای متعددی درگیر است، بعضی از آنها بسیار جدید و بکر هستند، در حالی که برخی دیگر تکراری به نظر میرسند. Infinity Pool یک مخلوط ژانری با جهانبینیهای عمیق و بدبینانه است. این فیلم میتوانست به خوبی تصاویری را از گرداگرد یکدیگر پیرنگی منجسم به نمایش بگذارد و مخاطب را در دل یک داستان جذاب فرو برد.
استخر بینهایت درگیر یک آخرالزمان کوچک میشود، جایی که فضایی شبیه به حکومتهای توتالیتاریسمی بعد از یک دیستوپیای مالیخولیایی وجود دارد. در این جایی، فقر حاکم است و مردم شغلهایی ابتدایی دارند. امنیت از بین رفته و آدمها به وسیله حصارها از یکدیگر جدا شدهاند. ثروتمندان نیز با سواستفاده از قدرتی که در اختیار دارند، از دیگران بهرهکشی میکنند.
با این حال، استخر بینهایت همچنان یک جای زیبا و جذاب است، جایی که مخاطب را درگیر دنیایی پر از راز و رمزهایی میکند. این فیلم با ایدههای خلاقانه و جذابش مخاطب را به دنیایی دیگر میبرد و در عین حال به فکر و تامل درباره مسائل اجتماعی و سیاسی میاندازد.
از سوی دیگر، استخر بینهایت یک داستان علمی-تخیلی تاریک است که از عناصر نئو نوآر استفاده میکند و ردپای آثار پدر کراننبرگ را دنبال میکند. بنابراین، از نظر ژانر با فیلمی روبهرو هستیم که روایتی علمی-تخیلی را در دنیای پریشانآمیز دیستوپیایی تعریف میکند. اکنون در این چارچوب چندگانه، محتوای آشفته تری وجود دارد، ایده هایی که یکی پس از دیگری می آیند و مخاطب را با افکار ناراحت کننده بمباران می کنند. در واقع فیلم های این روزها چیزی جز این نوع روایت ها نیستند. آنها یا ایده ای ندارند و سبکشان تکراری است یا از نظر ایده آنقدر آشفته هستند که فیلم به هیچ کدام از آنها توجه نمی کند.
استخر بینهایت، فیلمی است که با شیوهی بازگویی متنوع و پرشور، همهی آنچه در ذهن فیلمساز میگذشته را به تصویر میکشد. این ایدهها و تودرتوها در این فیلم به شکلی سر و صدا دارند و گویا همهچیز که در ذهن فیلمساز میگذشته، در این فیلم به واقعیت تبدیل شده است. مانند فیلم مثلث غم که در سال گذشته اکران شد، استخر بینهایت نیز به نقدی از زندگی ثروتمندان میپردازد، اما برخلاف آن، از هجو و اسکناس حلقهای استفاده نمیکند و به صورت کاملا جدی و واقعگرایانه به این موضوع میپردازد.
فیلم استخر بینهایت مانند دو اثر قبلی کارگردان، به بررسی و تحلیل ویژگیها و معضلاتی که ثروتمندان بهوجود میآورند، میپردازد و دنیایش را بر اساس خطکشیهای زندگی این قشر اجتماعی به تصویر میکشد. کرانبرگ در این فیلم، به طور غیرمستقیم از ثروتمندان عصبانی است و آنها را آدمهای خوبی نمیبیند. او با استفاده از این طبقهی مرفه، یک دیستوپیای واقعگرایانه و وحشتناک را به تصویر میکشد؛ جهانی که پر از هرج و مرج و آشوب است که آدمهای قدرتمند آن را به وجود میآورند و آن را کنترل میکنند.
جیمز، یک نویسنده شکست خورده است. او به دلیل ضعف های درونی و سرخوردگی از رابطه زناشویی خود، توسط گابی، یکی از اعضای بنیادی وفادار او، به فریب می افتد. گابی و دوستانش در حال تفریح در جایی هستند که برای سرگرمی خود، جیمز را به عنوان یک عروسک استفاده می کنند و او را به سمتی تکان دهنده می کشانند. خشونت بیش از حد، مواد مخدر توهم آور، روابط جنسی بی پروا و جلسات بالماسک، جیمز را در بر می گیرد.
این افراد در مواجهه با سایه هایشان، نه تنها از آن ها فاصله نمی گیرند، بلکه با استقبال گرم به پیشوازشان می روند. رهایی از عقده های سرکوب شده، جهنم و آخرالزمانی برای انسان های ضعیف و فقیر می شود. گابی و دوستانش، این لی تولکا را به عنوان محل تخلیه خود می بینند، در حالی که بدون اینکه به ابرویشان فکر کنند، به خانه هایشان بازمی گردند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم نامه های کوچک شرورانه | تبعیضهای نژادی
هنگامی که فیلمی علمی تخیلی نمایش داده میشود و جهان در آن به هم میریزد، لحظاتی از خوشگذرانی مالیخولیایی به ترسناکی تبدیل میشود. جیمز، گابی، آلبن و همسرش در تاریکی شب از منطقه ممنوعه باز میگردند و در نتیجه یک قتل غیرعمد رخ میدهد.
این گناه در فرهنگ این منطقه معمولاً با اعدام مجازات میشود، اما حکومت محلی برای دیپلماتها و ثروتمندان راه فراری از مرگ فراهم کرده است. اما وقتی آنها نسخهای از جیمز را تهیه میکنند تا به جای او اعدام شود، همه چیز شبیه یک شوخی به نظر میرسد، اما در واقع یک ویرانی عظیم در راه است. با ایجاد این ایده علمی تخیلی، کرانبرگ توانسته است تا تماشاگران را به فکر فروبرده و مسائل انسانی مهمی را مطرح کند.
با توجه به فروپاشی زندگی کاری و شخصی جیمز، او تصمیم میگیرد پس از شاهد قتل جان خود به دست پسر کشاورز، سفرش را آغاز کند. او پاسپورت خود را مخفی میکند تا بتواند بیشتر در این سفر لذت ببرد. غلیان و شجاعت جیمز که تاکنون سرکوب شده بود، به سطح میآید و تاریکیها، خوبیها و عقدههایش را نشان میدهد. در این موقعیت آخرالزمانی که ثروتمندان به دنبال حفظ قدرت خود هستند، مسیر زندگی جیمز به شکلی تغییر میکند که تاکنون وجود نداشته است.
کراننبرگ با استفاده از ایدهی علمیتخیلیاش، قصد دارد تا لایههای پنهان روانی انسان را نشان دهد. هر بار که یکی از نسخههای جیمز به قتل میرسد، تا آخرین نسخهی او که در یک نزاع خودش را میکشد و حالت جنین میگیرد، و به نوعی از ابتدا متولد میشود. پس از مرگ نسخهی وحشی جیمز، پس از پایان دنیای زندگی، قهرمان خود را پیدا میکند، از وابستگی خود به دنیای اطراف رها میشود و در نهایت اثرگذار نیز به دنبال بازیابی مردانگی خود نمیباشد، زیرا در حرکتی استعاری مردانگیاش را پس میگیرد.
فیلم استخر بینهایت نقدی دیگر ایدهای است درباره استعمار. در این فیلم، ثروتمندان در یک کشور فقیر به خودشان بهشتی دست و پا میزنند. آنها استخرهای بینهایت برای خودشان احداث میکنند، جشن میگیرند، غذاهای خوب میخورند و برای خوشگذرانیهای نامتعارف خودشان محلیها را میکشند. کراننبرگ در این فیلم به طرز ظریفی از این موضوع استفاده میکند و به نوعی استثمار جدید اشاره میکند که شاید تنها ایدهای است که در این فیلم پرداخته شده است.
فیلم استخر بینهایت در کشاکش خود به روایت دردناکی میپردازد و سوالاتی مطرح میکند که پاسخهای آنها به سادگی قابل دریافت نیست. فیلمساز در پشت زندگی ناهنجار ثروتمندان به دنبال پاسخ به این سوالات است: اگر مجازاتی در پی نباشد، آیا هیچ کسی نمیتواند آنها را متوقف کند؟ اگر آدمها به سزای کارهای بدشان نرسند، چه سرنوشتی برای جامعه در انتظار است؟ آیا پول میتواند مانع از اجرای اخلاقیات در جامعه شود؟ و اصلا هویت واقعی این افراد چیست؟ آنها واقعا کی هستند؟ و آیا انسان در میان این همه پول و ثروت به چه چیزی خلاصه میشود؟
نقد و بررسی مرده شریر برمیخیزد (Evil Dead Rise)
این فیلم نقدی، با استفاده از داستانی تلخ از زندگی ثروتمندان، به تفکر و تأمل درباره موضوع استعمار و تأثیر آن بر جوامع مختلف میپردازد. این فیلم به قدری واقعبینانه است که پاسخ به سوالاتی که مطرح میکند، خود را به تمام جوامع میدهد. همچنین، با روایتی بسیار هوشمندانه، فیلمساز به تمامی جوانب و پیامهایی که درباره این موضوع وجود دارد، اشاره میکند و در آخر نیز این پیامها را به تفکر و تأمل تماشاگران خود میگذارد.
این سوالات همچنان به عنوان ایدههای فیلم استخر بینهایت بدون پاسخ باقی میمانند. استخر بینهایت مانند یک هیجان کوتاه است، مانند یک ذهن پر از صداها و تصاویر پرتاب شده است. این فیلم بدون داستان منسجم است و در اصل هیچ تکنیک داستانی را در نظر نمیگیرد. سفر درونی جیمز در همسویی با جهانبینی و مقابله با جهان ثروتمندان رخ نمیدهد و نقش او در این عصر پایانی به درستی به تصویر نمیکشد. Infinity Pool فقط برخی از ایدهها را به هم میپیچاند و با اضافه کردن برخی از شخصیتهای ناقص، بدون برنامهریزی و فیلمنامه نویسی، فیلم تولید میکند. اگر دقت کنیم، متوجه خواهیم شد که هیچ یک از این ایدهها نتوانستهاند یک داستان منسجم را به وجود آورند.
5 پاسخ
جذاب بود ولی اونقدر ترسناک نبود
فیلمش بد نیس
فیلمش خوبه
خیلی ترسناک نیست
ترسناکه