تلاش برای تغییر نظر کسانی که تا به حال به این سری از فیلم اره 10 اهمیتی نمیدادند بینتیجه است. اما با توجه به تعادل بین تغییر فرمول معروف و حفظ اجزای محبوب آن، میتوان در جذب طرفداران قدیمی موفق بود. که فیلم اره 10 جزو بهترین فیلم های 2023 محسوب میشود
بیست سال پیش، جیمز وان و لی وانل، فیلمسازان استرالیایی، مفهومی ساده و در عین حال جذاب را ارائه کردند که شبیه کشف یک معدن طلا بود: یک حمام کثیف، دو مرد با پاهای زنجیر شده، دو اره آهنی و تنها یک راه برای فرار. این فیلم با وجود بودجه ناچیز 1.2 میلیون دلاری، در مجموع 104 میلیون دلار در سراسر جهان فروخت و نه تنها یک امتیاز میلیارد دلاری به بار آورد، بلکه Jigsaw، قاتل نمادین سری را نیز به سودآورترین فیلم اسلشر تبدیل کرد. شخصیتی در تاریخ که از نامهایی مانند مایکل مایرز، جیسون وورهیس و فردی کروگر پیشی گرفته است.
“در طول شش سال متوالی (از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰)، شش دنباله از مجموعه “اَره” منتشر شدند، که برای طرفداران قدیمی مجموعه، تماشای آن به یک سنت سالانه تبدیل شده بود. در این مدت، “اَره” با داستان خلاقانه و پر هیجان خود که هر فیلم باعث تحول و پیچیدگی بیشتری میشد، به یکی از مجموعههای محبوب و مشهور تبدیل شد. سپس، در سال ۲۰۱۷، دو برنامه لاینزگیت با دو رویکرد متفاوت برای احیای مجموعه عرضه شدند؛
یکی از آنها، ریبوت/دنبالهای برای فیلمهای قبلی بود و از زاویه یکی از شاگردان جان کریمر، که تا آن زمان ندیده بودیم، روایت میکرد و دیگری، یک اسپینآف کاملاً مستقل در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، که ستارگانی مانند کریس راک و ساموئل ال. جکسون را به کار برده بود تا به برند “اَره” اعتبار بخشند.”
هر دو فیلم با عملکرد ضعیف خود، به وضوح نشان دادند که هیچ خون تازهای در رگهای این مجموعه باقی نمانده است. آیا فیلم “اره” نیاز دارد که بالاخره به “گیم اُور” تبدیل شود؟ این قطعا لازم نیست. تجربهی فیلمهای اخیر این مجموعه نشان داد که تلاش برای رسیدن به فرمول و قالب نخنماشدهی فیلمهای اصلی و دوری از عناصر شناور مجموعه، به هر دو نتیجهی شکست خواهد انجامید.
به جای آن، فیلم “اره” نیاز دارد به تعادلی میان این دو رویکرد دست پیدا کند. فیلمی که بتواند انتظارات طرفداران از یک “فیلم اَرهای” را برآورده کند و به همان زمان، مولفهها و قراردادهای کلاسیک مجموعه را حفظ کند. اما برای جلوگیری از تکرار مکررات، باید با نگرش و موضع جدیدی به این کلیشهها نگاه کند و آنها را باطراوت نگه دارد.
در این لحظه، «اره ۱۰» وارد صحنه میشود: بزرگترین مزیت این فیلم این است که همچنان یک فیلم ارهای کلاسیک است و در عین حال روایتگری است که همیشه در این مجموعه باقی میماند. «اَره» همواره مورد علاقهی طرفداران سختکوش بوده است. این مجموعه در مورد یک شخصیت است که در فیلم سوم میمیرد، اما در پنج فیلم بعدی همچنان حضور دارد.
در نتیجه، فیلمسازان اره 10 مجبور می شوند برای ادامه استفاده از جان کرامر، گذشته را بازگردانند. آنها خلاقانه از مقدار زیادی فلش بک برای پر کردن صفحات پس زمینه خالی داستان کرامر استفاده می کنند، که با هر فیلمی که می گذرد جزئیات بیشتر می شود. در نتیجه هر یک از فیلمهای این مجموعه، بدون اینکه دست تماشاگر را بگیرند، رابطهای در هم تنیده و جدایی ناپذیر با یکدیگر دارند. (مثلاً پیچ پایانی «اره چهارم» این است که داستان این فیلم همزمان با اتفاقات فیلم سوم می گذرد). چیزی که می خواهم بگویم این است که “اره ایکس” عمدا برای طرفداران قدیمی ساخته شده است.
این قابلیت ندارد که فیلم اره 10 برای مخاطبان جدید قابل دسترس باشد (در واقع، می توان آن را به عنوان قطعه مستقلی در میان سری فیلم ها دید)، بلکه منظور این است که در مقابل دو قسمت پیشین که شکست خورده بودند، فیلم اره 10 با هدف جذاب کردن مخاطبان بیشتر ساخته شده است.
این ادعا بی اساس نیست. ما باید تشکر کنیم از بازگشت کوئین گراتر، یکی از سازندگان اصلی مجموعه “اره”؛ او نه تنها شش فیلم “اره” را ویرایش کرده است (شامل فیلم فعلی)، بلکه به عنوان کارگردان فیلم ششم (یکی از سه فیلم برتر مجموعه) و هفتم هم حضور داشته است. بنابراین، حرف زدن درباره کسی که نه تنها احتمالاً نقش بسیار مهمتری در تعریف و طرح بصری و سبک داستان مجموعه داشته است، بلکه مانند کف دستش با آن آشنا است.
فیلم دوم از مجموعه “اره ۱۰” در زمان بعد از فیلم اول اره 10 رخ میدهد و به عنوان پیشدرآمدی برای ارتباط عمیق و احساسی بین جان کریمر و آماندا، که در فیلم سوم اره 10 به اوج خود میرسد و تنش بین آنها به حداکثر میرسد، استفاده میکند. این فیلم همچنین جذابیت خاصی دارد که فقط در فیلمهای “اره” مشاهده میشود: پر کردن دریایی از اطلاعات در مورد گذشتهی جان کریمر که تا به حال آن را نمیشناختیم! اما چیزی که این فیلم را از تمام فیلمهای قبلی متمایز میکند، تبدیل کردن جان کریمر به پروتاگونیست این سری و ارتقا دادن او به جایگاه قهرمان واقعی است.
در سری فیلمهای “اره”، مخاطبان به طور معمول با قربانیان جیگسا همدردی میکنند و احساس ترس و ناراحتی برای آنها میکنند. اما این موضوع در “اره ۱۰” صادق نیست. این فیلم نشان میدهد که جان کریمر، فیلسوف ترسناک، به شدت حمایت ما را از انتقام قربانیان جیگسا دارد. بیشتر قربانیان او در این فیلم افراد وحشتناکی هستند که با توجه به شرایط فیلم اره 10 ، مستحق مجازات سنگین هستند.
اگرچه فیلم اره 10 نام جیگسا را در بر دارد، اما جان کریمر همچنان شخصیت اصلی سری فیلمها نیست. به خصوص در فیلمهای پسا-سهگانه که نقش او به حضور کوتاه در فلشبکها محدود شده بود. اما “اره ۱۰” اولین فیلمی است که جان کریمر تقریبا در تمام طول آن، که اره 10 به طولانیترین فیلم سری تبدیل شده است، حضور دارد.
نقد فیلم رنفیلد (Renfield) | بازگشت دراکولا
اگر فیلم اره 10 از الگوی فیلمهای قبلی پیروی میکرد، صحنههای مربوط به جان کرامر به فلشبکها محدود میشد و در عوض تمرکز اصلی روی یک شخصیت کاملاً جدید در زمان حال بود. با این حال، این فیلم با تبدیل داستان، که معمولاً به شدت بر فلش بک ها متکی است، به یک فیلم مستقل که صرفاً بر کرامر متمرکز است، رویکردی متهورانه و هوشمندانه در پیش گرفته است. تا جایی که می توان از «اره 10» به عنوان شخصیت محورترین فیلم این مجموعه یاد کرد. این فیلم آسیب پذیرترین و شکسته ترین نسخه جان کرامر را که تاکنون دیده ایم به تصویر می کشد.
بنابراین، فیلم اره 10 به طرزی بینظیر با آغاز شدن با صحنهای که جیگسا در آن در حال انجام سیتی اسکن و فکر کردن دربارهی مرگ نزدیکش است، برخلاف همهی فیلمهای قبلی، نه با تلههای خشونتآمیز، بلکه اره 10 با تمرکز بر روی جان و درد بیماری او، شروع میشود. تا به اینجا، سرطان جان همیشه بیشتر به عنوان یک ابزار برای توجیه کردن بازیهای سادیستیک جیگسا در نظر گرفته میشد، اما «اره ۱۰» برای اولین بار، توجه خود را به رنج و درد او معطوف میکند.
این فیلم به توبین بِل این امکان را میدهد که طیف گستردهتری از حالات و احساسات این شخصیت را نشان دهد و این فرصت را به او میدهد تا نقش زندگی حرفهای خود را به شکلی متفاوت و پویا نشان دهد. اگر «اره ۱۰» آخرین فیلم توبیل بل با بازی در نقش جان کریمر شود، میتوان آن را وداعی شایستهای برای او دانست و این فیلم را به عنوان مرثیهای مناسب برای آیکونیکترین نقش حرفهای او تبدیل کرد.
بنابراین، در طول 45 دقیقه اول فیلم اره 10، تنها یک تله مرگبار وجود دارد (که البته خیالی است). اما به جای استفاده از این فرصت برای ارائه شخصیت کریمر، فیلم از آن استفاده میکند تا بازی با تماشاگران را آغاز کند. نیمه اول فیلم اره 10 درباره یک پیرمرد خسته، مُچاله شده و ناامید است، که در برابر خودِ خدای مجازاتگرِ بااُبهت قرار دارد که از فیلمهای قبلی ما میشناسیم. اما نگران نباشید، اره 10 به اندازه کافی خونریزی و خون دارد تا تمام تماشاگرانی که برای دیدن شکنجهها به این فیلم نشستهاند را تحت تأثیر قرار دهد. اما وقتی با دا
ستانی مواجه میشویم که از دیدگاه جیگسا روایت میشود، تأخیر در ارائه تلهها طبیعی و ضروری است.
اگر جیگسا نتوانست در «اره ۳» گلوی خود را ببرد، سرطانش به حدی پیشرفت کرده بود که مرگش اجتناب ناپذیر بود، که او در آخرین لحظات زندگی خود قبول کرده بود. بنابراین، «اره ۱۰» به مرحلهای از زندگی جیگسا میپردازد که او هنوز نتوانسته به این حقیقت پیشروید، هنوز با آن مبارزه میکند. در واقع، وی به حدی برای درمان، تاخیر دادن مرگ نزدیکش، احساس ناامیدی دارد که به او تشویق میدهد تا به یک جراحی تجربی و غیررسمی روی بیاورد.
این جراحی توسط دکتر سیسیلیا پیدرسون و تیم متخصص او در مکزیک انجام میشود، اگرچه هزینه آن بالا است، اما گروهی از بیماران سیسیلیا که توسط او به طرز عجیبی بهبود یافتهاند، او را متقاعد کردهاند که ارزش آن را دارد. همچنین، کریمر در یک نقطه تاریک از زندگی خود است که به هر کسی که مشکوک باشد، چنگ خواهد زد.
به طور موقت، همه چیز به نظر می رسد که در جهت خواسته کریمر پیش می رود؛ اما او به امید بازگشت به زندگی خود، آماده است تا از فعالیت های مرگبارش به عنوان یک قاتل سریالی مخوف دست بردارد. در ابتدای فیلم اره 10 ، تحول درونی کریمر را مشاهده می کنیم؛ او در پارک نشسته و در دفترچه شخصی خود تله هایش را ایجاد می کند. اما ناگهان صفحه ای که طرح جدید تله را نشان می دهد را پاره می کند و دور می اندازد.
بیشتر بخوانید: تاریخ اکران انیمیشن سریالی سوسیس پارتی
با این حال، آنهایی که با فیلم های “اره” آشنا هستند، تله را به سرعت تشخیص می دهند؛ این همان دستگاه صلیب شکل است که او در “اره ۳” برای زندگی قربانی خود استفاده می کند. بنابراین، آگاهی قبلی بیننده از اینکه این تله نهایی ساخته خواهد شد، تحول ناگزیر آینده کریمر را تقویت می کند و این سکانس تراژیک را تازه می کند.
در یکی از صحنههای فیلم اره 10 که در حوالی این مجموعه به عنوان یک صحنه ناگفته شناخته میشود، ما شاهد کریمر هستیم که این بار به جای استفاده از تواناییهای مهندسی خود برای نابود کردن، آن را به خدمت تعمیر دوچرخهی یک پسربچه میگذارد. به همین دلیل، وقتی کریمر در نهایت متوجه میشود که درمان معجزهآسایی که به او قول داده شده بود، تنها یک کلاهبرداری بوده است، وقتی او درک میکند که دارودستهی دکتر سیسیلیا از بیماران سرطانی برای سودجویی و سرکشی استفاده میکنند، برای انتقامجویی از آنها تصمیم به اقدام میگیرد.
دکتر سیسیلیا آنتاگونیست ایده آل برای نسخه اره 10 از Jigsaw است. او بازتاب تاریک Jigsaw است. هر دوی آنها اساساً برای احیای امید در زندگی سوژه های خود تلاش می کنند. درست همانطور که Jigsaw از انبارها، انبارها و کارخانه های متروکه برای نصب دستگاه های شکنجه درمانی خود (حداقل به قول خودش) استفاده می کند، این در مورد سیسیلیا و دستگاه های سی تی اسکن و جراحی او صادق است.
به عنوان مثال، وقتی کرامر برای اولین بار با اتاق عملش که در وسط یک کارخانه مواد شیمیایی راه اندازی شده روبرو می شود، تحسین و احترام متقابل در چشمان او دیده می شود. بنابراین، “اره 1” می پرسد: اگر جیگسا با هیولایی بدتر از خودش روبرو می شد چه؟ اگر او با کسی روبرو می شد که از مأموریت خود برای احیای امید در قربانیانش برای اهداف خودخواهانه سوء استفاده می کرد، چه؟
این نکته، بازیِ اغراقشدهی سینوو ماکودی لوند در نقشِ سیسیلیا را به یکی از آنتاگونیستهای کارتونیای تبدیل میکند که لذت میبرد آدم از متنفربودن از او. با این حال، انتقامجویی جیگسا از سیسیلیا با انتقامجوییهای معمولِ سینمایی متفاوت است. او توجیه میکند که انتقامجوییاش یک نوع انتقامجویی اخلاقی و درمانبخش است و فرصتی که برای جان سالم به در بُردنِ سوژههایش به آنها میدهد، به آنها کمک میکند تا به درکِ تازهای دربارهی ارزشِ زندگی دست پیدا کنند.
همانگونه که تریلرهای فیلم اره 10 نشان میداد، جیگسا تنها نیست؛ آماندا، دستیار و قربانی بهبودیافتهاش نیز او را در انتقامجوییاش همراهی میکند، همانطور که نقش آماندا (با بازی شانی اِسمیت) در فیلم اره 10 بهطرز قابلتوجهای بود، او مانند توبین بل، این فرصت را داشت تا ابعاد شخصیت آماندا را که زودتر از موعد کشته شده بود، تکمیل کند.
بهعنوان مثال، یکی از همدستان دکتر سیسیلیا دختری به نام گابریلا است که او را بهطور ویژه درک میکند. جیگسا معتقد است که اعتیاد گابریلا اشتباهاتش را توجیه نمیکند، اما آماندا بهعنوان کسی که شخصاً با اعتیاد مبارزه کرده است، میفهمد که چقدر سوءاستفاده از معتادان آسان است. با اینحال، علیرغم سن ۵۴ سالگی شانی اسمیت، او مجبور است نقش یک جوان ۲۰ و اندی ساله را در اره 10 بازی کند.
خوشبختانه «اره 10» از هیچ ترفند دیجیتالی برای کاهش سن این بازیگر استفاده نمی کند (البته فیلمی مثل «اره 10» به بودجه لازم برای استفاده از چنین فناوری گران قیمتی مجهز نیست). “خوشبختانه”، زیرا فناوری برای کاهش سن تقریباً هرگز رضایت بخش نبوده است (به جز موارد استثنایی مانند “ایرلندی” اسکورسیزی). هر زمان که از این فناوری استفاده شده است، نه تنها کار بازیگران مسن را برای ایفای نقش شخصیتهای جوانتر آسانتر نکرده است، بلکه درک بیننده از چهرههای مصنوعی و غیرطبیعی را بدتر کرده است.
جادوی واقعی سینما این است: تا زمانی که داستان منسجم و از نظر احساسی صادق باشد، بیننده ناخودآگاه از ایرادات فیزیکی آن چشم پوشی می کند (مثلاً به سریال پیش درآمد «بهتر است با سائول تماس بگیری» رجوع شود) و این در مورد هم صادق است. “اره 10”.
نقد فیلم جیغ ۶ (Scream VI) | نقاب خونین
اگرچه “اره ۱۰” در نیمهی ابتدایی خود تا حدودی روند نامطلوبی دارد، اما در نیمهی دوم به همان پیوستگی که با آن مجموعهی آشنا شدهایم، بازمیگردد: مختصراً با قربانیان جیگسا آشنا میشویم و سپس شاهد شکنجه آنها هستیم. با این حال، این فیلم به خوبی فرمول “اره ۶” را نشان میدهد؛ همانطور که قبلاً گفتهام، “اره ۶” که به عنوان بهترین فیلم مجموعه شناخته میشود، موفقیتش را به قربانیان بیرحمانهی خود مدیون است؛ قربانیانی که توسط جیگسا (یا به دقتتر، مارک هافمن)، مدیران بیانسان یک شرکت بیمه که با ترفندهای مختلف به پرداخت هزینههای درمان مشتریانشان معتاد شدهاند، گرفتار میشوند. اگرچه “اره ۱۰” هم به موضوع کلاهبرداری پزشکی مشابهی میپردازد، اما با لحنی متفاوت انجام میشود.
تجربههایی که تلههای «اره ۶» به صورت زنده و با رویکردی مُفرح، اغراقشده و پُرشورشوقی اجرا میشدند (مثلا تلهی افتتاحیه که قربانیان باید تکههای بدنشان را جدا میکردند و روی ترازو میگذاشتند یا تلهی ماقبلِ آخر که قربانیان روی یک چرخوفلکِ مُجهز به شاتگان قرار گرفته بودند)، در مقایسه با تلههای «اره ۱۰»، که همچنان ایدههای جالبی دارند (مثل تلهای که قربانیاش را وادار میکند تا جمجمهی خودش را بشکافد)، اما با جدیتِ بیشتری اجرا میشوند، میتواند مورد توجه قرار گیرد. دلیل این تغییر در رویکردِ اجرای تلههای «اره ۱۰»، میتواند این باشد که اینبار تلههای جیگسا یک تمِ مشترک دارند و آن هم سرطان است.
در اره 10 او قصد دارد قربانیانش را وادار کند تا بفهمند ابتلا به سرطان چه حسوحالِ ترسناکی دارد. هرکدام از تلههای این فیلم نسخهی تشدید شدهی روندِ درمانِ بیمارانِ سرطانی است: یکی از قربانیان باید پایش را برای خارج کردن مایعِ مغزِ استخوانش قطع کند، یکی باید از تیغِ جراحی برای بیرون کشیدن بمبهای کاشتهشده در دستهایش (بخوانید: غدههای سرطانی) استفاده کند، یکی باید در برابرِ اشعهی سوزانندهی دستگاهِ پرتودرمانی قرار بگیرد و دیگری باید خودش را جراحی مغز کند.
به عنوان کسی که یکی از عزیزانش را به خاطر ابتلا به سرطان از دست داده است، شخصاً تایید میکنم که اتخاذ روش درمانی پر درد و رنج برای بیماران سرطانی، حتی به جان سالم به در بُردن از تلههای جیگسا، منجر نمیشود.
بازی “اره ۱۰” بهطور ویژه و بیرحمانه زندگی قربانیان را به یک تار مو وابسته میکند؛ چرا که حتی یک لغزش یا تعلل جزئی هم میتواند آنها را به فنا بکشاند. برای مثال، برخی از تلهها به منظور ناتوان کردن قربانیان اُمید واهی به آنها میدهند؛ جیگسا در ثانیهی آخر برای افزایش درد و رنج قربانیانش، در ابتدا آنها را به یقین میرساند که ممکن است زنده ماندنشان ممکن باشد. همانطور که دارودستهی دکتر سیسیلیا از اعطای اُمیدِ واهی به بیماران سرطانی سوءاستفاده میکند و آنها را متقاعد میکند که ممکن است فرصت بیشتری برای زندگی کردن داشته باشند.
یکی از ویژگیهای متمایز کننده “اره ۱۰” از فیلمهای قبلی، استفاده از تلهها در یک محیط کوچک است که قربانیان در آن به مرحلهی بعدی حرکت میکنند. بنابراین، فاصله بین مراحل این فیلمها، فضای مجزا برای اختصاص لحظات شخصیتمحور به شرکتکنندگان فراهم میکرد. اما در “اره ۱۰”، ساختار معمول مجموعه معکوس شده است؛ همه قربانیان در یک محیط یکسان و نزدیک به هم زنجیر شدهاند. در پایان هر تله، بازی متوقف میشود تا به تعاملات بین کریمر و آماندا شاهد شویم.
اگرچه در فیلمهای قبلی به رابطه پدر و دختری عجیب و غریب آنها اشاره شده بود، اما بهطور کامل مورد توجه قرار نگرفته بود. بنابراین تماشای فعالیتهای دو نفره آنها در فیلم اره 10 ، که در آن کریمر به عنوان یک انتقامجوی سرد و عبوس و آماندا به عنوان دستیار سلطنتی پرنیش و کنایهگویی حضور دارند، بسیار جذاب و دلپذیر است.
به نظر میرسد تنها عیبی که میتوان به تلههای “اره ۱۰” نسبت داد، شکل و ظاهر آنهاست. با این حال، با ترکیب خون، گوشت و فلزات زنگزده، فیلم همچنان محیط بصری شوم و آلودهای را ایجاد کرده است. اما شیوه تدوین تلهها به شدت سادهتر، مدرنتر و روانتر از گذشته است، که این تصمیم مانع از رسیدن به سطحی از تنش و هیجان که معمولا با تلههای این مجموعه در ارتباط است، شده است. این تصمیم بسیار عجیب و گیجکننده است، زیرا کارگردان که در ایجاد فرم زیباییشناسانه و مفرح مجموعه نقش بسزایی داشته است، همان شخصی است که در تغییر شیوه تلهها اره 10 نقش بسزایی داشته است.
برای مثال، فکر کنید که فیلم اره 10 از تلهی آماندا در فیلم اول استفاده میکند. این فیلم با استفاده از افکت فستفوروارد، تصاویری پرانرژی و ترسناک ایجاد میکند و به طور خلاقانه، تجسم میکند که چگونه قربانیان جیگسا رنج میبرند. اگر فیلم “اره ۱۰” از مولفههای مجموعه دوری میکرد، این تصمیم قابل درک بود، اما در اینجا، فیلم اره 10 را داریم که به جای استفاده از تمام کلیشههای قبلی، یکی از آنها را پشت سر گذاشته است. این تصمیم میتواند در میان تصمیمات درست، ناامیدکننده باشد.
ساختار داستان گویی فیلم “اره ۱۰” باعث تبدیل آن به بهترین و پیچیده ترین دنباله از سری فیلم های “اره” شده است، اما طرفداران فیلم های “جیگسا” با اشاره های به گذشته (و تلاش برای فاصله گرفتن از آن) از این دنباله آشنا هستند. “اره” یکی از آن فیلم ها است که در طول پیش رفتن و تغییر پیدا کرده است، اما همچنان به تصاویر و نمادهای فیلم های قبلی اکتفا می کند و با تکیه بر فلش بک های بسیار، بارها و بارها از زوایای جدید به آن تصاویر باز می گردد.
موفقیت “اره ۱۰” ناشی از ترکیب هوشمندانه ایده های قدیمی و جدیدش است. به عنوان مثال، کسانی که حادثه جنون آمیز اولین فیلم را به یاد می آورند (جسد خونین در میان توالت)، می توانند بازتولید آن را در فیلم اره 10 تشخیص دهند: جایی که جیگسا با چهره خون آلود از جایی که فرض کرده بودند قربانیانش مرده اند، بلند می شود و آن ها را غافلگیر می کند.
اما این لحظه به طور نوستالژیک به فیلم اول اره 10 تنزل ارتباطی ندارد، بلکه از نظر دراماتیک قابل توجیه است. این لحظه برای جیگسا، که تصمیم گرفته است از فعالیتهای آدمکشی خود دست بکشد، به عنوان تولد دوباره رسالت زندگیاش در نظر گرفته میشود. این موضوع در مورد پلان پایانی فیلم نیز به صورت دیگری درست است. به طور کلی، فیلمهای «اره» تقریبا شبیه به یکدیگر هستند؛
بازی نهایی به پیروزی میانجامد و در حالی که عبارت «گیم اور» را به کار میبرد، برای بازندهها درب را میبندد. اما «اره ۱۰» با باز شدن یک در و باقی ماندن آن، در حالی که جیگسا و آماندا به سمت سرنوشتشان پیش میروند، به پایان میرسد؛ این پلان به شروع مجدد بازیهای جیگسا در اره 10 با انگیزهای قویتر اشاره میکند.
یک پاسخ
خیلی خوبه