انیمهی سریالی اتک ان تایتان برای افراد علاقهمند به فانتزیهای تاریک، درامهای درگیرکننده، قصههای پسارستاخیزی و حتی اکشنهای تخیلی و اغراقآمیز اثری است که نباید حتی یک روز تماشای آن را به تعویق بیاندازیم.سریال انیمیشن Attack on Titan برای کسانی که به فانتزی های تاریک، درام های شدید، داستان های پسا آخرالزمانی و حتی صحنه های اکشن اغراق آمیز علاقه دارند، باید تماشا کنند. تماشای آن را حتی یک روز هم به تاخیر نیندازید.
“اتک ان تایتان” واقعاً از قسمت اول شروع می شود. البته اکثر سریال ها در سراسر جهان داستان سرایی را از همان ثانیه اول قسمت اول خود شروع می کنند. اما برخلاف بسیاری دیگر که زمان زیادی را به تنظیم صحنه اختصاص می دهند و حتی هستند. انیمه “حمله به تایتان” که توسط منتقدان به عنوان آثاری معرفی شده است که برای درک کامل زیبایی آنها نیاز به چندین قسمت دارد، از همان ابتدا مانند یک چکش می زند. آنقدر که حتی اگر نام شخصیت ها را به خاطر نیاورید یا به یاد نیاورید.
به دلایل شخصی مربوط به ژانر علمی تخیلی آن کاملاً از آن لذت ببرید، تا پایان قسمت اول متوجه خواهید شد که چرا میتوانید از «اتک ان تایتان» لذت ببرید، چرا باید آن را به عنوان یک علاقهمند به فانتزی تماشا کنید، و شاید حتی از برخی منظرها آن را درک می کند.اما داستان سرایی در این اثر محدود به شروعی رویداد محور نیست که مخاطب را به هیجان می آورد و او را با اتفاقات ناگهانی درگیر می کند، بلکه با افتتاحیه ای خوش ساخت، نویدهای بزرگتر و موفقیت آمیزی را می دهد. داستان های افسانه ای بیشتری در راه است.
اتک ان تایتان با قسمت اول خود نه فقط موضوعات موجود در دنیای این داستان را معرفی میکند، بلکه الگوهای داستانی، شخصیتپردازی، روش کارگردانی و در کل فرم روایت داستان خود را نیز به تصویر میکشد. این باعث میشود تا وقتی مخاطب به فصل سوم اثر میرسد، همچنان به همان اندازه به پیچیدگیهای داستانی علاقهمند باشد و به همان اندازه با کشف رازهای بزرگتر و همراهی با شخصیتهای داستان مشغول باشد. به علاوه، این باعث میشود که مخاطب از ابتدا به همین جدیت با اثر همراه شده و با درک درست نحوهی کار سازندگان، همچنان به همین شوق ادامه دهد.
هیچ فرقی ندارد که در مقابل یک سناریو هیجان انگیز قرار داریم و از تلاقی تایتان و نبرد ناعادلانه یک انسان برای بقا بترسیم، یا احساس کنیم که در عمق برخی از دیالوگها رازهای بزرگی وجود دارد که نمیتوانیم به راحتی از آنها فرار کنیم؛ همهی اینها در قسمت اول مجموعه اتک ان تایتان به ما معرفی میشوند و این شاید مهمترین نکته باشد که در مسیر درک و شناخت این انیمه باشد که باید آن را در گوشهای از ذهن خود ذخیره کنیم.
تا به حال هیچ سریالی وجود نداشته که براساس یک نگاه مشخص در ذهن سازندگان، مراحل ساخت آن را کاملاً پیش ببرد. به عبارت دیگر، سریالهای تلویزیونی تنها زمانی میتوانند به عنوان یک اثر هنری و قصهگو در مقابل فیلمهای قابل توجه و فراموشنشدنی قرار بگیرند که دارای یک خط فکر مشخص باشند. به طوری که تماشاگر همیشه احساس کند که سازنده از ابتدا تمام قصه و سبک روایت را برای او در نظر گرفته و سپس به سراغ شروع فرآیند ساخت اثر رفته است.
با نگاهی به تاریخ تلویزیون، میتوان مشاهده کرد که سریالهایی که هم توجه مخاطبان و هم تحسین منتقدان را به خود جلب کردهاند، عموما تحت برنامهریزیهای مشخص فرد یا گروهی از ابتدا تا انتها پیش رفتهاند، نه آنهایی که در هر فصل به شورانر (نفر اول تیم تولید یک محصول تلویزیونی) خود تغییراتی ایجاد کنند و فقط به دنبال سرگرمی موقت در این مدیوم باشند.
همه عناصری که درباره افتتاحیه قوی “Attack on Titan” گفته شده، در طول تماشای این سریال بارها و بارها به یاد ما میآیند. این بارها ما را به یاد میآورد که در حال تماشای اثری هستیم که با هدف مشخص و با داستانی منظم، بدون عجله و با حسابشده بیان میشود. هر یک از نمادها، داستانهای استعاری، توصیف شخصیتهای جذاب و عناصر دیگر نیز، توجه مخاطب را به خود جلب میکنند و در پشت این حقیقت مهم قرار دارند.
از آنجایی که ما به بارها و بارها وعده داده شدن رویدادهای بزرگ در سریال اتک ان تایتان و برآورده شدن آن ادعاها توسط سازندگان در چندین و چند اپیزود بعد درک میکنیم که با محصولی برنامهریزیشده سر و کار داریم، احتمالا هر نکتهای که در آن پیدا بشود ارزش توجه و موشکافی را دارد. این باور همیشه ما را هنگام دیدن سریال “Attack on Titan” به سمت جلوی صندلیهایمان میفرستد. از این به بعد، ما نمیخواهیم هیچکدام از جزئیات حاضر در دیالوگها و تصویرسازیها را از دست بدهیم چون باور داریم که هیچکدام از آنها بیدلیل سر جای خود جا نگرفتهاند.
اولین شخصیت در دنیای “اتک ان تایتان” که توجه مخاطب را به خود جلب میکند، تصویرسازیهای جذاب و استفادهی بینظیر سازندگان از رسانهی انیمه برای ارائهی صحنههای منحصربهفرد است. این سریال در طول آن بدون اغراق در تصویرسازی و گاهی فقط با تصویر روایت میکند و حتی در شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی و فرعی بدون نیاز به چند دیالوگ توانسته است جذابیت خود را حفظ کند. این موضوع تاثیر بسزایی در فرایند ساخت اتک ان تایتان داشته است، به طوری که در حین تصویرگری غولها/تایتانها با قامت وحشی و بیاحساس حیواناتی نشان داده شدهاند،
اما به طرز جالبی در قسمتهای ابتدایی با این موجودات روبرو شدن، احساسات مخاطب نسبت به هرکدام از آنها متفاوت است. بهعنوان مثال، یک غول با چهرهای احمقانه بهطوری که بیننده عصبانی میشود که او با نگاه به ظاهرش بیعقل و نادانی مطلق است، میتواند از نابودی انسانها توسط او غضبآور شود.
“غول دیگری با چهرهای قدرتمند و تفکری را مشاهده میکنیم، که باعث میشود توجه مخاطب به کارهای او افزایش یابد و آنان را با دیدگاهی دیگر مشاهده کند. این موضوع نه تنها در طراحی انیمیشن و سبک بصری آن، بلکه در تمام حرکات صورت، بدن و به ویژه چشمهای شخصیتها نیز واضح است. این باعث میشود که همیشه نتوانیم از انیمه Attack on Titan چشم برداریم و صرفا به داستان آن توجه کنیم. هر صحنه، بهصورت جذاب و زیبا، اطلاعات بیشتری را درباره شرایط روحی شخصیتها و حتی احساسات کلی داستان در ثانیههای کوتاهی منتقل میکند.”
این مسئله به مرحله بعدی میرود که در دل کارگردانی اثر، تضادهایی که به تنشزاتر شدن بسیاری از سکانسها کمک میکنند، مشخص میشوند. یک مثال بارز این ادعا در سکانسی از انیمه دیده میشود. در این سکانس، گروهی از انسانها توسط عدهای از غولها هجوم میبینند. در همین حال، موسیقی و دیالوگها سنگین و ترسناک به نظر میرسند، اما تصویرسازیها به طور عامدانه از ظاهری شوخطبعانه استفاده میکنند.
در حقیقت، در حالی که شخصیتها در حال تجربه استرس مرگ هستند، کارگردان اپیزود حرکت غولها را به گونهای نشان میدهد که انگار چندین و چند انسان احمق و عظیمالجثه و مشغول به رقص در مقابل چشمان ما قرار گرفتهاند. این تصویرسازی در فرم بسیار فکرشدهی اثر، با جا گرفتن مناسب، کاری میکند که سکانسی که قرار بود فقط استرسزا باشد، همزمان ترسناک، آمیخته به طنز سیاه و شدیدا معنیدار به نظر برسد.
به نظر می رسد سازندگان اتک ان تایتان عملاً بدون استفاده از فیلمنامه و تنها با کمک تجسم های خاص، مشغول نمایش لحظه ای عالی و واقعی و نگران کننده از شکار در دل طبیعت وحشی برای انیمه تلویزیونی بوده اند. این صحنه ها هیچ هدفی جز افزودن رئالیسم و باورپذیرتر کردن داستان ندارند، که مملو از فانتزی هایی است که تقریباً بی حد و حصر به نظر می رسند.
حمله به تایتان، در حالی که مخاطب را با تجسمهای دقیق به داخل میکشاند، محیطها و مکانهای بسیار متنوعی را نیز در داستان ارائه میکند و تضمین میکند که حتی پس از سه فصل کامل و چندین ساعت داستانگویی، تکرار بصری وجود ندارد. علاوه بر این، کیفیت انیمیشن نه تنها از انیمه های تلویزیونی پیشی می گیرد، بلکه به عنوان یک فیلم درجه یک و پرهزینه به خودی خود می ایستد.
اتک ان تایتان این قدرت را دارد که اکشن های فوق العاده گیرا را برای مخاطبان خود ارائه کند، اما تنها نتیجه اغراق و جسارت در کارگردانی و داشتن فرم بصری غنی و متنوع نیست. جسارت این اثر در داستان پردازی و روایت آن نیز به چشم می خورد. در واقع دلیل اصلی لحظات هیجان انگیز اثر را می توان این بود که «حمله به تایتان» از تمام ابزارهای لازم برای بیان داستان خود به بهترین شکل ممکن استفاده می کند. از صحنه های خشونت آمیز که در آن دریایی از خون جاری می شود تا لحظاتی که جزئیات تکان دهنده و بزرگسالانه داستان را آشکار می کند.
با این حال، دلیل اصلی اینکه سازندگان انیمه اتک ان تایتان هرگز تابوهای موجود را به هدف سرگرمی بیننده نمیشکنند و احتمالاً به همین دلیل محصول مورد بحث بدون بزرگنماییهای سالانه معمول در مدیوم خود به نظر میرسد، این است که سازندگان اتک ان تایتان هرگز به تنها اهداف سرگرمی بیننده تمرکز نمیکنند. حتی اگر در انیمه لحظاتی وجود داشته باشد که برخی از خطوط قرمز را پشت سر میگذارد، بیننده احتمالاً به سرعت دلیل قرار گرفتن آن در داستان توسط سازندهها را درک خواهد کرد. همچنین، حتی یک سکانس پر از خون نیز صرفاً برای ارضای عطش بیننده در داستان استفاده نمیشود و به دنبال یافتن راه در طول داستان نمیباشد.
ایجاد یک مرکز توجه قوی در داستان به منظور گول زدن مخاطب همواره روش مناسبی برای بیان داستان های جذاب بوده است. این تکنیک مشهور، با ایجاد تکه های خالی در داستان، به شدت آن را جذاب تر می کند و باعث می شود تماشاگر به اشتباه فکر کند که ذهنش با داستان اصلی مشغول است، در حالی که سازندگان او را از جزئیات مهمی که در داستان توسط آن ها ایجاد شده اند، دور می کنند.
مثلا، وقتی که بیننده در تلاش است تا از یک صندوقچه فهمیدن محتوای آن را به دست آورد، توجه او به سایر جزئیات کاهش می یابد و این باعث می شود که سازندگان با استفاده از چند مسیر و روش مختلف، او را سورپرایز و حتی می خکوب کنند.
بهترین آثاری که از این تکنیک استفاده میکنند، آنهایی هستند که در ارائه قصههای متنوع و داستانهای بلند بسیار عالی هستند. داستانهای اتک ان تایتان به گونهای است که بعد از دیدن آنها، بیننده از نکات بسیار مهم و پررنگی که در طول داستان ظاهر میشوند، غافل میشود و به جای پاسخ به سوالاتش، با نگاهی جدید به محتوای صندوقچه واقعیتهای مخفی و پیچیدهی داستان را فهمیده و لذت میبرد.
اما در آثار دیگری که فیلمها و سریالهایی هستند، تمام توجه مخاطب به سوالات و پازلهای دشواری که در طول داستان پیش میآید، جذب میشود و با این کار، نهتنها تجربهی جذابی برای بیننده ایجاد میشود، بلکه در پایان، محتوای واقعی صندوقچه را هم به تصویر میکشند و سوالات بزرگتر را بدون پاسخ باقی میگذارند.
این آثار در حال مقابله با ریسک وحشتناکی هستند زیرا وقتی چندین و چند سؤال مختلف را به شدت در ذهن بیننده تقویت میکنید، تقریبا هرگز قادر به ارائهی پاسخی که برای همه مخاطبان قابل قبول باشد نخواهید بود. آنها در طول تماشای قسمتهای مختلف آثار به جزئیات آنها توجه میکنند و تئوریهای خود را ایجاد میکنند که سازنده میتواند پاسخی بهتر و منطقیتر از پاسخهای خیالی در ذهن آنها ارائه دهد. اما آثار بزرگتر، به جای تمرکز بر ارائهی پاسخی تکاندهنده، بلکه تلاش میکنند تا پاسخی منطقی، فکرشده و به خوبی در طول داستان چیده شده را ارائه دهند که برای پذیرش اهمیت دارد.
پاسخ به یک سوال و حل یک معما، حتی اگر برای بیننده حیرت انگیز نباشد، منافاتی با کار نخواهد داشت. مانند میوه ای روی درخت می ماند که با بررسی دقیق سفر شخصیت ها می توان لحظات مختلف رشد و ریشه کنش های آنها را در هر ثانیه از روایت ارائه شده به مخاطب مشاهده کرد. من همه اینها را به وضوح بیان کردم تا نشان دهم که حمله به تایتان احتمالاً برای بسیاری تبدیل به یک سریال واقعاً لذتبخش خواهد شد، زیرا پر از این پرسشها و پاسخهای بزرگ، منطقی و معنادار است که از همه عناصر دیگر پیشی میگیرد.
بعد از چند اپیزود از شروع انیمه سریالی اتک ان تایتان ، دیگر امکان پیدا کردن یک اپیزودی که بیننده را در حین تماشای آن از فکر کردن به جواب چند سؤال مهم بینیاز کند، وجود ندارد. اما چرا به این نکته توجه نشده است و داستان از جایی در جایی گیر میافتد؟ به دلیل اینکه در Attack on Titan همیشه توجه کافی به پاسخ دادن به سؤالهای بیننده شده و به اندازه کافی زمان صرف شده تا تعادل بین سؤالهای پاسخدادهشده و سؤالهای هنوز بیجواب حفظ شود. این نوع برنامهریزی باعث جلوگیری از ایجاد اشکال در داستان میشود.
بیشتر بخوانید: فصل دوم انیمه Solo Leveling احتمالا ساخته میشود!
به گونه ای که مخاطب هدف نه تنها به دلیل سایر جنبه های مثبت هیچ گاه در ادامه تماشای سریال شک نمی کند، بلکه از پاسخ های ارائه شده به سوالات قبلی خود هیجان زده و راضی می شود. جالبتر از آن، فراوانی این پرسشها و تلاش سازندگان برای جلب توجه مخاطب با یک جلسه پرسش و پاسخ است، در حالی که منطقی و متفکرانه پیچ و خمهای داستان را آشکار میکند. بسیاری از این پیچ و تاب ها نه تنها به اندازه کافی قدرتمند هستند که شوک بزنند، بلکه گاهی حتی قوی تر از حد لازم هستند.
انیمه سریالی اتک ان تایتان شامل مجموعهای از کاراکترهای متنوع است. این کاراکترها، علیرغم اینکه ممکن است همه آنها به یک اندازه مهم نباشند و برخی از آنها به شخصیتهای تکبعدی تبدیل شوند، اما هیچکدام از آنها بیهدف و توخالی نیستند. حضور این کاراکترها با اختلافات اخلاقی و رفتاری آنها، باعث میشود که حتی در قسمتهای کوتاهی از سریال اتک ان تایتان که لحن داستانگویی و جذابیت آن کاهش مییابد، بیننده همواره بتواند با چندین کاراکتر همذات وارد شده و از زاویه دید آنها به داستان بهطور کلی، به قصه متصل شود.
نقد و برسی سریال اتک ان تایتان فصل 4
تعداد بالای شخصیتهای قصه و تاثیرگذاری آنها در انواعواقسام لحظات مهم، علاوه بر اینکه منجر به شکلگیری سکانسهایی مقدمهپردازینشده و غیر قابل درک میشود، به شخصیتهای اصلی اجازه میدهد که به طور طبیعی و بیاجبار درون مرکز توجه قرار نگیرند. این اتفاق چرا میافتد؟ به دلیل اینکه سریال اتک ان تایتان این نکتهی مهم در داستانگویی خود، یعنی استفاده از فرعیترین شخصیتها برای جهتدهی به برخی از صحنههای مهم را نیز در همان ابتدای کار به عنوان یکی از ابزارهای داستانگویی خود به تماشاگر معرفی کرده است و صرفا به صورت ناگهانی سراغ استفاده از آن به هدف جلو بردن فیلمنامه نمیرود.
در سریال “اتک ان تایتان”، شخصیتها از طریق جنبههای مختلف و گسترده پرداخته میشوند که این امر باعث تبدیل آنها به نقطهی قوت تمام عیار برای اثر میشود. شخصیتهایی مانند اِرِن، میکاسا، آرمین، هانا، فرانز، یمیر، کریستا، ساشا، برتولت، جان، راینر و سایر پروتاگونیستها و آنتاگونیستها، به دلیل پیچیدگیهایی که در ذهن بیننده ایجاد میکنند، به سادگیهای معمولی خارج نمیشوند و در طول اپیزودهای مختلف سریال اتک ان تایتان ، به چالش کشیده میشوند.
در حقیقت، در حدود ۵۹ قسمت پخش شده از اتک ان تایتان ، که هر کدام در حدود ۲۵ دقیقه بوده، شخصیتهای محبوب و منفور هر بیننده، همانقدر که پیروز شدهاند، شکست خوردهاند و نمیتوان پیشبینی کرد که در انتها به چه سرنوشتی در سریال اتک ان تایتان دست خواهند یافت.
با وجود این، انیمه اتک ان تایتان مورد بحث هرگز برای پایان دادن به یک شخصیت به مرگ بی معنی و ناگهانی متوسل نمی شود. در عوض با برنامه ریزی دقیق و اقدامات حساب شده، هر فردی به مقصد خود می رسد. در حالی که ممکن است یک کاراکتر برای چند قسمت غایب باشد یا شخصیت دیگری اندکی از قوس شخصیتی خود منحرف شود، وقتی به تصویر بزرگتر و افق گسترده تر داستان پردازی نگاه می کنیم، در نهایت شخصیت هایی را می بینیم که راکد نبوده اند و از آنها پیروی کرده اند. سفر شخصی آنها در داستان، به همان اندازه که ما از آنها انتظار داریم به توسعه طرح اصلی کمک می کند.
نقد و برسی سریال اتک ان تایتان فصل 3
یکی از مشکلاتی که بسیاری از سریالهای موفق با آن روبهرو میشوند، شکست خوردن در طراحی و اضافه کردن شخصیتهای جدید به داستان در حین پیشروی داستان اتک ان تایتان است. این اتفاق به خاطر این است که مخاطبان همواره به کاراکترهایی که از ابتدای داستان وجود داشتهاند، ارتباط قویتری برقرار میکنند و بسیاری از سریالها در نهایت شخصیتهای جدید را به عنوان کاراکترهای فرعی و قابل حذف معرفی میکنند که تنها برای پیشبرد داستان اصلی استفاده میشوند.
اما «اتک ان تایتان» با دو راهکار بزرگ از این مشکل جلوگیری میکند؛ اولین کار انجام شده توسط سریال اتک ان تایتان ، عدم کاهش جذابیت شخصیتهای اصلی و فرصت دادن به مخاطبان برای بیشتر آشنایی با آنها است، به طوری که بعضی از شخصیتهای محبوب حتی پس از چهل قسمت همچنان به خوبی مورد توجه قرار میگیرند.
اما، انیمه سریالی اتک ان تایتان به علاوه ارائه شخصیتهایی که قبلا معرفی شده بودند، بیشتر و بیشتر به شخصیتپردازی و تغییراتی که در روابطشان در طول زمان رخ میدهد، توجه کرده است. در نتیجه، در ارائه شخصیتهای جدید، هیچ نقصی وجود ندارد و آنها به خوبی به سطح اهمیت نخستین پروتاگونیستها و آنتاگونیستها میرسند. در طول فصل سوم از اتک ان تایتان، من تنها از برخی کاراکترهای جدید تنفر نمیکردم، بلکه محبوبترین و مهمترین کاراکتر اتک ان تایتان برای من انسانی بود که تنها در چند اپیزود معرفی شده بود.
یک روز انسان ها به وجود آمدند و فهمیدند که آخرالزمان فرا رسیده است. پایان زمانی که در آن هیولاهای غول پیکر، شبیه انسان ها، تک تک آنها را بدون ضرر از هم می پاشند. در این دنیا، انسان های بازمانده آنقدر عقب افتادند که دور هم جمع شدند و سه دیوار ایجاد کردند. دیوارهایی که عملاً از یک شهر بزرگ محافظت می کردند اما از سه قسمت مجزا و در عین حال متصل تشکیل شده بودند. پشت این دیوارها که آنقدر پابرجا بودند که حتی انسان های امروزی هم دیگر نمی دانند چگونه ساخته شده اند، افراد امیدوار و البته ترسناک زندگی می کردند.
مردمی که تا زمان مرگ خود هرگز نقاط دیگر جهان را نخواهند دید، مردمی که دیوارها را می پرستیدند، و افرادی که شهامت بیرون رفتن را داشتند، مرگ را در آغوش گرفتند و برای شناخت بیشتر جهان تلاش کردند. داستان و دنیای «حمله به تایتان» در چنین محیطی روایت می شود و به همین دلیل نام «انیمه دنیای حمله به تایتان» برازنده است. قدرت فانتزی قابل توجه آن این فرصت را به آن داده است تا دنیایی دقیق و ارزشمند برای داستان سرایی ایجاد کند و به مخاطب این امکان را می دهد که واقعاً در آن غوطه ور شود.
نقد و برسی سریال اتک ان تایتان فصل 2
همانطور که در هر سریال، انیمه، فیلم و حتی رمان دیگر، “اتک ان تایتان” نیز ارزشهایی در داستانگویی تصویری، فیلمنامهنویسی و اتمسفرآفرینی دارد. اما این محصول قطعاً نمیتواند به تمام بینندگان توصیه شود. با این حال، این سریال به شدت درخشان است و در طول مسیر خود، با استفاده از پتانسیلهایش، مفاهیم و قصههای هیجانی را به مخاطبان تحویل میدهد. حتی اگر شما به زیرژانرهای این سریال علاقهای نداشته باشید، همچنان میتوانید از تماشای آن لذت ببرید و از صرف زمان برای آن پشیمان نشوید.
از ابتدای ورود به دنیای “اتک ان تایتان”، با توجه به طراحی غولها، احساس میشود که آنها به شدت به ما انسانها شبیه هستند. این موجودات به شدت بیش از حاجت خود مصرف میکنند و قادر به هضم حجم گوشت انسانی که بلعیدهاند نیستند. آنها مانند انسانهایی هستند که به عنوان آدمهای استخدامی توسط دیگران به کار گرفته شدهاند و هرگز از خستگی بلعیدن موارد متعلق به مردم نمیگردند، با اینکه در طول عمر کوتاهشان از استفاده از تمام موادی که از بیگناهان دیگر بدست میآورند نمیتوانند لذت ببرند. در این دنیایی که مخاطبان پس از مدتی متوجه واقعیت خلقت هیولاها میشوند، فاصلهی طبقاتی باعث ایجاد بحران و دیوانگی در همهچیز شده است.
دیوارها به عنوان سدی از باورها که افراد را از دنیای بیرون محافظت می کند و آرامشی را در هنگام خواب برای آنها فراهم می کند، در شکل گیری این شکاف های وحشتناک بی گناه نیستند. هر چه مردم بیشتر در اعماق این دیوارها فرو می روند و جای خود را در مرکز می گیرند، ثروتمندتر، بی توجه تر و پست تر می شوند. به حدی که در پشت آخرین دیوار، انسان ها مشغول انجام همان کارهای حریصانه و بی ارزشی هستند که احتمالاً قبل از تایتان ها در جهان وجود داشته است.
در این میان، در حالی که یک تایتان می تواند به نفع دیگران عمل کند، هیچ کس نمی تواند بدون ارتکاب برخی گناهان و زیر پا گذاشتن چند نفر به این قدرت شگفت انگیز دست یابد. قربانی کردن یک انسان بی گناه برای رسیدن به آن درجه از قدرت، همیشه لازم است و این به مخاطب یادآور دنیای واقعی و چگونگی ایستادن انسان ها بر تخت قدرت های مختلف است. در دنیای واقعی، شاید حتی یک نفر که پس از رسیدن به موقعیتی خاص، به نفع انسان عمل می کند، قبل از بالا رفتن از نردبان، چند نفر را زیر پا گذاشته است.
این داستان دربارهٔ “اتک ان تایتان” است که در آن به نقش تاریخ، باورها و عقاید انسانی، صندلیهای قدرت و فساد پنهان در آنها و قربانی شدن چندین و چند انسان در جهان و برگزاری جشن به خاطر موفقیت حاصلشده با قیمت مرگ قربانیها در دنیای ما میپردازد. بزرگترین و عمیقترین پیام سازندگان این داستان، نفی نژادپرستی در یکی از مثالزدنیترین شکلهای ممکن است. در اینجا، غولها و انسانها و موجوداتی که در بین آنها قرار دارند، در واقع دو نژاد متفاوت و فرزندانی مشترک بین آنها را تشکیل میدهند.
نقد و برسی سریال اتک ان تایتان فصل 1
اینجا، مفهوم نژادپرستی و اغتشاش در ذهن برخی افراد رخنه کرده است. آنها میتوانند برای مدتها با افرادی از نژاد دیگر همراه شوند، با آنها خوشبگذرانند و در آخر، بیرحمانه و بدون هیچ احساسی آنها را به خاک و خون بکشند. در این میان، شخصیتی مانند اِرِن نشان میدهد که مسئله نژاد نیست، بلکه باورهای این افراد است که باعث نابودی انسانها و ازبینبردن نژادهای پایینتر میشود. این باور را او یک امتیاز میداند.
تازه شاید همین شخصیتهای بیرحم هم صرفا افراد احمقی باشند که در راه اثبات خود به رئسایشان قصد ازبینبردن دیگران را دارند. با همهی اینها احتمالا جلوتر از معانی نهفته در امکان کنترل شدن غولها توسط برخی انسانها، باور نکردن برخی حقایق دربارهی آنها توسط برخی انسانهای دیگر و جنگهایی که در این بین شکل میگیرند، پایهایترین و همزمان عمیقترین استعارهی Attack on Titan را میشود در همان منشا خلقت این غولها دید تا فهمید آنها سلاحهایی از سوی مشتی سرمایهدار هستند.
سرمایهدارهایی که خودشان هم نسلها قبل قربانی نوعی نژادپرستی و خودبرتربینی دیگر بودهاند. سرمایهدارهایی که از سر حماقت و سودجویی انسانهای چند نسل بعد را به خاطر گناه پدران و مادرانشان اینگونه به باد آزار و اذیت میگیرند. ولی حقیقت غیر قابل تغییر، دفنشده در ذات استفادهی آنها از غولها است.
آنها غول هایی را به عنوان نژادپرست در اتک ان تایتان خلق کرده اند. برای کشتن دشمنان خود و سرکوب انسان هایی که فقط باید به حفظ جان خود در چند دیوار تا زمانی که مایل باشند راضی باشند. حقیقت غیرقابل تغییر کمی پیشتر در این مقاله ذکر شد. حمله به تایتان فریاد می زند که نژادپرستی، قبل و بعد از هر تعریف دیگری، یک «سلاح» است. سلاح زشت و قدرتمندی که توسط افرادی ساخته شده است که می خواهند همیشه انسان های دیگر را کوچکتر، نادان تر و ضعیف تر از خود نگه دارند.
3 پاسخ
بهترین انیمه تاریخ
خیلی باحاله
فصل 4 هم اومده