جیک جیلنهال یکی از بازیگران کهنهکار هالیوود است که در طول سالها فعالیت در عرصه سینما، آثاری ماندگار از خود برجای گذاشته است. در ادامه با بهترین فیلم های جیک جیلنهال همراه نقادانه باشید.
جیک جیلنهال، بازیگری با استعداد و متعهد است که توانسته در طول سالها فعالیت در عرصه سینما، به عنوان یکی از کارگردانان کهنهکار هالیوود، توجه و تحسین بسیاری را به خود جلب کند. او با بازی در فیلمهای متنوع و زیبا، آثاری ماندگار از خود برجای گذاشته است و به عنوان یکی از بهترین بازیگران سینما شناخته میشود.
جیک جیلنهال همیشه در عملکردش به نحوی بسیار شگفتانگیز بوده است و این امر به همراه خصوصیات رفتاری او باعث شده است تا او به یکی از بازیگران محبوب مخاطبان تبدیل شود. برخی از بهترین فیلمهایی که جیلنهال در آنها به ایفای نقش پرداخته است، شامل فیلم آمبولانس، فیلم زندانیان و فیلم شبگرد میشود. بخشی از دلیل محبوبیت فراوان او به این موضوع برمیگردد که او همیشه خود را در چهارچوبها محدود نکرده است.
جیلنهال همواره به دنبال آزمون کردن چیزهای جدید و تازه است و همه جایی همکاری میکند و هنگام ایفای نقش، خود و تواناییهایش را به چالش میکشد. او همانقدر در نقش یک قهرمان شجاع و جذاب است که میتواند به زیبایی نقش یک شخصیت شرور را به ایفای کامل برساند. در این مطلب، با همراهی زومجی به بررسی فهرست بهترین فیلمهایی میپردازیم که جیلنهال با بازی خود به آنها رنگ و بویی خاص بخشیده است.
برای دیدن فیلم های جیک جیلنهال همراه نقادانه باشید
«برادران سیسترز» فیلمی است که وقایع دوران راش طلا در آمریکا را دنبال می کند. این فیلم درباره برادران خواهران، الی (با بازی جان سی ریلی) و چارلی (با بازی خواکین فینیکس)، مردان مسلح بدنامی است که برای ردیابی و کشتن یک شیمیدان استخدام می شوند. برادران در سفری به کالیفرنیا با خطرات غیرقابل پیشبینی مواجه شدند و آزمایشهایی را پشت سر گذاشتند که پیوند برادرانهشان را در معرض آزمایش قرار داد. جیلنهال نقش یک کارآگاه خصوصی به نام جان موریس را بازی می کند که توسط برادران برای ردیابی شیمیدان مورد نظر استخدام می شود.
این فیلم یک وسترن مدرن با طنز سیاه است که به طور کلی وفادار به اصول برجسته این ژانر باقی مانده است. این فیلم به نام برادران سیسترز توانسته در باکس آفیس موفقیت چندانی نداشته باشد، اما با بازیهای مجذوب کننده و داستان تازهای از غرب وحشی، ارزش تماشای آن فراهم است.
Enemy را می توان یکی از پیچیده ترین آثار سینمایی که تا به حال ساخته شده است دانست. بازی دوگانه جیک جیلنهال در این فیلم نیز چالشی بی نظیر برای این بازیگر بود.
در این فیلم، جیلنهال در نقش آدام بل حضور دارد، یک استاد دانشگاه. بل به طرزی جالب با بازیگر محلی به نام آنتونی کلر آشنا می شود و شروع به توجه به شباهت هایشان می کند. این دوقلوها پس از آشنایی با هم، به طور غیرمنتظره ای به وسواس فکری مبتلا می شوند. هر دو دوست دارند درباره یکدیگر بیشتر بدانند و همچنین به دنبال دستیابی به چیزهایی هستند که دیگری در اختیار دارد. بزرگترین چالش جیلنهال در این فیلم این بود که باید تنها صحنه های زیادی را اجرا کند و در نقش آدام و آنتونی با خودش صحبت کند و حتی درگیری هایی با خودش داشته باشد.
بسیاری این فیلم را داستان مردی میدانند که با خودش در تضاد است. این فیلم به نمایش میگذارد که آدام و آنتونی دو شخصیت متفاوت هستند، اما در حقیقت تنها یک شخصیت هستند که با نتایج خیانتها و سوءاستفادههای پنهانی خود باید مبارزه کند. او شاید به همسرش دروغ گفته باشد، اما در حقیقت خودش را هم فریب داده و در نتیجه این امر، به توهماتی مبتلا شده است. جیلنهال با بازی عالی خود، نقش دوگانه آدام و آنتونی را به درستی اجرا کرده است.
فیلم حیات وحش داستان زندگی یک خانواده کوچک را به تصویر میکشد. جری (با بازی جیلنهال) به همراه همسرش جنت (با بازی مولیگان) و پسرش جو تازه به شهری کوچک نزدیک مرز کانادا نقل مکان کردهاند. اما زمانی که جری شغلش را از دست میدهد، زندگی او و همسرش به تنش میافتد. جری تصمیم میگیرد به آتشنشانان پیوند بزند، که در حال مبارزه با آتش سوزی جنگل هستند. به همین دلیل، او خانوادهاش را تنها میگذارد تا به آتشنشانان بپیوندد. حال آیا این تصمیم درستی است؟ آیا جری قادر به مدیریت زندگی خود و خانوادهاش خواهد بود؟
فیلم حیات وحش، مبتنی بر رمانی به همین نام اثر ریچارد فورد، یک اقتباس سینمایی زیباست. این فیلم با بازخورد مثبت منتقدان مواجه شد و به عنوان یک اثر تأثیرگذار معرفی شد که به قویترین مؤلفههای درام تأکید دارد.
«مرد عنکبوتی: دور از خانه» بار دیگر به زندگی این ابرقهرمان محبوب می پردازد. پیتر پارکر (تام هالند) مشتاقانه منتظر لذت بردن از تعطیلات خود در خارج از کشور است، اگرچه با ورود شخصیت هایی از دنیایی دیگر، همه چیز به هم می ریزد. در این بین، نیک فیوری ظاهر می شود تا قهرمان جوان را برای مبارزه با این تهدید جدید استخدام کند. پیتر هنوز برای از دست دادن تونی استارک عزادار است، اما او به نیروهای شیلد می پیوندد. زمانی که Mysterio مرموز با بازی جیلنهال وارد صحنه می شود و با پیتر تیم می شود، همه چیز پیچیده می شود.
«مرد عنکبوتی: دور از خانه» آخرین فیلم فاز سوم MCU است و همچنین اولین حضور جیک جیلنهال در این فرنچایز را نشان میدهد. جیلنهال در «نمایش هوارد استرن» به این موضوع اشاره کرد که در روز اول فیلمبرداری، آنقدر غرق در ارائه خطوطش بود که به هیچ چیز دیگری توجه نکرد. اما هالند توانست او را آرام کند و در نتیجه شاهد تبدیل شدن او به یکی از بهترین شرورهای دنیای سینمایی مارول بودیم.
فیلم قویتر، با بازی جیلنهال، درباره شخصیتی به نام جف است که برای تشویق دوستش که در ماراتن بوستون شرکت کرده است، به محل مسابقه میرود. اما انفجار یک بمب باعث مجروح شدن جف و به هم ریخته شدن وضعیت میشود. پس از به هوش آمدن در بیمارستان، جف متوجه وخامت وضعیت خود میشود و متوجه میشود که پزشکان مجبور به قطع هر دو پای او شدهاند. جف در حالی که سعی دارد به زندگی عادی خود بازگردد و از مسیر سختی که در پیش دارد عبور کند، در نهایت موفق میشود چهره بمبگذار را به خاطر بیاورد و باعث دستگیری او شود.
فیلم قویتر داستانی واقعی از زندگی جف باومن است که از جمله بازماندگان بمبگذاری سال ۲۰۱۳ در شهر بوستون بود. او با کمک کردن به مقامات در دستگیری یکی از بمبگذاران، به عنوان قهرمان ملی شناخته شد. اما برخی از منتقدان معتقدند که نگاه احساسی فیلم به پیامدهای زندگی باومن، چندان پخته و گیرا نیست و نتوانسته تأثیر قابل توجهی روی مخاطب بگذارد.
با این حال، به عنوان یک بازیگر برجسته در هالیوود، جیلنهال شناخته می شود که اغلب نقش های اصلی را ایفا می کند، اما حتی در نقش های مکمل نیز همانند براقیت های بزرگی به نظر می رسد. مشارکت او در فیلم اورست به عنوان یک مثال بارز در این مورد است.
داستان فیلم “اورست” دربارهی سفری واقعی است که یک گروه کوهنوردی برای صعود به قلهی اورست شروع میکنند. این سفر سرنوشتساز، با ناگهانی شدن مشکلات و جان باختن چند کوهنورد همراه میشود.جیک جیلنهال در نقش اسکات فیشر، یکی از با تجربهترین اعضای این گروه کوهنوردی حضور دارد. او همراه با تیمش، تصمیم به صعود به قلهی اورست میگیرند و با تمام قوایشان به راه میافتند.
اما صعود به اورست همیشه مسیری آسان نیست و در طول سفر، آنها با مشکلات مختلفی روبرو میشوند. تنها تجربه و عزم راسخ آنها تلاششان را برای رسیدن به این قله بزرگ ادامه میدهد.همهچیز در سفر به اورست به خطر میافتد، از جمله زندگی اعضای گروه. آنها باید با مشکلات ناگهانی و خطرناکی که در این مسیر ظاهر میشود، دست و پنجه نرم کنند تا بتوانند به قمهی اورست برسند.
در نهایت، این فیلم نشاندهنده عزم و ارادهی قوی کوهنوردان است که برای رسیدن به چیزی خارقالعاده تلاش میکنند. آنها در مقابل مشکلات و مخاطراتی که در این سفر با آنها روبرو میشود، قرار میگیرند و با قدرت و ارادهی خود، تلاش میکنند تا به قلهی اورست برسند و به عنوان برترین کوهنوردان شناخته شوند.
فیلم جارهد یک فیلم جنگی منحصر به فرد است. به دلیل استفاده از واقعیتها، این فیلم روایت خود را با زبان طنز انجام میدهد. این فیلم با الهام از زندگی سرجوخه آنتونی سوافورد ساخته شده است و جیلنهال در نقش شخصیت اصلی و روایتگر داستان حضور دارد.
جارد در این فیلم به ما نشان میدهد که چگونه نگاهش به مسئله خدمت سربازی با گذشت زمان تغییر میکند. او در ابتدا به عنوان یک جوان سرجوخه و با انگیزه به خدمت سربازی میپردازد، اما با گذشت زمان و تجربههای جنگ، نگاهش به این مسئله تغییر میکند. او به تدریج در مییابد که خدمت سربازی چیزی بیشتر از یک وظیفه ملی است و در واقع دارای تأثیرات بسیار پیچیده و عمیقی بر زندگی اوست.
همچنین، جارد پس از بازگشت به خانه، با مشکلات و موانع زیادی روبرو میشود. او با پشیمانیهایی مواجه میشود که ممکن است از انتخابهایش در جنگ و خدمت سربازی ناشی شده باشند. او همچنین با آسیبهای روانی مواجه میشود که در نتیجه جنگ و تجارب جنگی او شکل گرفتهاند و زندگی او را تحت تأثیر قرار دادهاند.
در آخر، فیلم به نشان دادن تلاش جارد برای پیدا کردن پاسخی برای این پرسش میپردازد که آیا خدمات او واقعا ارزشمند بودهاند یا خیر. او در تلاش است تا با دیدن تأثیرات خدمت سربازی بر زندگی خود و دیگران، به پاسخی قاطع و احساس رضایت برسد. این فیلم بهطور کلی به نشان دادن اهمیت و تأثیر خدمت سربازی برای افراد و جامعه میپردازد و از آنجایی که جارد به عنوان نمایندهای از افرادی است که در جنگ شرکت کردهاند، نگاهی عمیق و واقعگرایانه به این موضوع ارائه میدهد.
برادران داستانی است درباره عشق، علاقه و سوءتفاهمهایی که زندگی اعضای یک خانواده را به هم میزند. توبی مگوایر، با بازی در نقش افسر ارتشی به نام سم، که در افغانستان خدمت میکند، خلق کننده این داستان است. اما یک روز، خبری میرسد که سم کشته شده است و برادرش، تامی، تصمیم میگیرد مراقبت از همسر و فرزندانش را به عهده بگیرد.
هرچند او در ابتدا این تصمیم را به دلیل علاقهای که به برادرش دارد میگیرد، اما به تدریج او و زن برادرش، گریس، به یکدیگر نزدیک میشوند و خانواده شروع به کنارهگیری با غیبت همیشگی سم میکند. این داستان نشان میدهد که عشق و علاقهای که بین دو نفر وجود دارد، میتواند به مرز نابودی رساند و حتی سوءتفاهمهایی که در ظاهر بین دوستان و خانوادهها وجود دارد، برای همبستگی و اتحاد آنها مهم باشد.
اما وقتی سام به زندگی برمیگردد، وضعیت بسیار پیچیده تر میشود. به ویژه زمانی که او متوجه میشود که سام از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد و دیگر شباهتی به آن همسر و پدر مهربان گذشته ندارد.
بیشتر بخوانید: بیوگرافی مارگو رابی | از شهرت با جوخه انتحار تا رقابت با اوپنهایمر
فیلم جسورانه ویرانی دیگر، یکی از برجستهترین آثار سینمایی جیک جیلنهال، روایتگر داستانی است که در آن دیویس میچل با بازی جیک جیلنهال، سرمایهگذاری عصبی و مضطرب است که پس از مرگ همسرش جولیا در یک تصادف رانندگی، با تبعاتی سنگین روبرو میشود. دیویس رابطه پیچیدهای با پدر جولیا دارد که بهصورت مرتب او را آزار و اذیت میکند و عامل جمع شدن خشم و اندوه در وجود دامادش میشود.
در این شرایط دشوار، دیویس با وارد شدن به رابطهای عاطفی و غیرعادی با مشتری خود، کارن با بازی نائومی واتس، سعی در کنار آمدن با این شرایط میکند. اما او هنوز نمیداند که چگونه باید با این روابط پیچیده و روبرو شدن با مسائل اجتماعی و خانوادگی کنار بیاید.
فیلم جسورانه ویرانی دیگر، با بازی جیک جیلنهال و نائومی واتس، نمایشی از پیچیدگیها و مشکلات اجتماعی و خانوادگی است که برای فردی که در مرکز آن قرار دارد، سختیها و چالشهای بسیاری را به همراه دارد. با بازیگری قوی جیک جیلنهال و نائومی واتس و کارگردانی هوشمندانه جان دمی، فیلم جسورانه ویرانی دیگر، یکی از آثار برجسته سینمای جهان است که حتما باید تماشا شود.
به خوبی توانسته است جیلنهال در نقش عجیب و غریب دیویس، از خود نشان دهد و با درخششی فوقالعاده، معنی استعارهای فیلم را به تصویر کشیده است. به هر حال، نمایش زندگی پررنج و عصبی دیویس ممکن است مردود کننده باشد، اما جیلنهال با نقشبازی مهارتمندانهاش موفق شده است تا آن را به شکلی قابل قبول و شاید حتی دوست داشتنی به تصویر بکشد.
در فیلم، ما شاهد کالتر هستیم، که پس از وقوع یک انفجار، به کمک یک گروه عملیاتی، باید هویت بمبگذار را مشخص کند تا از وقوع حمله بعدی جلوگیری کند. او به گروهی ملحق میشود که به او اجازه میدهند تجربه آخرین چند دقیقه زندگی مردی که در انفجار کشته شده است را داشته باشد. این مأموریت به خوبی میتواند به پایان برسد، اگر کالتر زمان کافی برای انجام آن داشته باشد، اما داستان این فیلم فراتر از تلاش برای جلوگیری از تروریسم است. کالتر درگیر چیزی میشود که شاید قادر به درک آن نباشد.
فیلم کد منبع در بعضی جوامع به طور مشابهی با فیلم “دژا وو” یا “فرا زمان” تونی اسکات مقایسه میشود. اما این دو فیلم در حقیقت مفاهیم متفاوتی را به تصویر میکشند. فیلم “کد منبع” با ارائه مفاهیم پیچیدهتر، به مسائلی همچون رویا و سفر در زمان پرداخته است، در حالی که فیلم “دژا وو” با رویکردی متفاوت، این موضوعات را به نمایش میگذارد.
فیلم پایان کشیک به زندگی دو افسر پلیس به نام های برایان تیلور و مایک زاوالا میپردازد. آنها در اداره پلیس لس انجلس مشغول به کار هستند و در طول روز با وظایف و فعالیتهای پلیسی مختلفی سر و کار دارند. آنها با باندهای جنایی مختلف درگیر شده و برای حفظ امنیت شهر و مبارزه با جرایم در حال تلاش هستند. همچنین، در فیلم شاهد روابط فردی و دوستی آنها با یکدیگر و با دیگر همکاران خود هستیم که تاثیر بسیاری در زندگی آنها دارد. این دو افسر در مواجهه با موقعیتهای مختلف، با همدلی و همکاری تلاش میکنند تا بهترین عملکرد را در انجام وظایف خود داشته باشند و شهر را از خطرات مختلف محافظت کنند.
فیلم پایان کشیک البته یک فیلم معمولی پلیسی نیست، که در آن روابط پلیسهای همکار مورد توجه قرار میگیرد. کارگردان تلاش میکند تا با استفاده از ضرباهنگ تند، اتفاقات مهیج را به تصویر بکشد و با اجرای قوی بازیگران اصلی، تأثیرگذاری بیشتری را بر جمع بگذارد. یکی از نقاط قوت این فیلم، دقت در جزئیات و تأثیرگذاری احساسی آن است که برای بیننده جذابیت خاصی ایجاد میکند.
در فیلم حیوانات شبگرد، ما شاهد دوباره جیک جیلنهال در نقش دو شخصیت مختلف هستیم. این فیلم داستان زندگی یک نویسنده انزواگرد به نام ادوارد را روایت میکند که رابطه نسبتاً سردی با همسرش سوزان دارد. یک روز، کتاب ادوارد که نامش “حیوانات شبزی” است، به دست سوزان میرسد و او به سرعت متوجه میشود که بسیاری از رویدادهایی که در این کتاب ذکر شده، در واقع نشان دهنده رویدادهای واقعی ازدواج آنها هستند.
جیلینال همچنین نقش تونی را بازی می کند که همسر و دخترش توسط یک جنایتکار بدنام ربوده می شوند. اکنون، او برای نجات آنها به یک کلانتر محلی کمک می گیرد. با این حال، او به زودی متوجه می شود که موضوع بسیار بزرگتر از آن چیزی است که در ابتدا فکر می کرد و شبکه ای از جنایتکاران را درگیر می کند.
داستان فیلم زودیاک دربارهٔ وقایعی است که در سال ۱۹۶۹ در شهر سان فرانسیسکو رخ داد. این حوادث باعث شوک و حیرت ساکنان این شهر شد و آنها را در وضعیتی نامطلوب قرار داد.
در این زمان، یک قاتل ناشناس که به زودیاک مشهور بود، سعی میکرد از طریق ارسال نامههایی مرموز با مقامات محلی و رسانهها ارتباط برقرار کند. این قاتل، با ارسال نامههایی حاوی پیامهای عجیب و غم انگیز، به مردم تهدید میکرد و به گفتهٔ خودش، قصد داشته به یک مسابقهٔ قتلهای بزرگ در شهر بپردازد.
در همین حال، یک کارتونیست به نام رابرت گری اسمیت (با بازی جیک گیلنهال) موفق به رمزگشایی یکی از نامههای زودیاک میشود و عملیات جستجویی برای شناسایی این قاتل را آغاز میکند. این عملیات، چندین دهه به طول میانجامد و هر روز با پیچیدهتر شدن پرونده، روند جستجوی قاتل را سختتر میکند.
در این فیلم، با شناسایی و تحلیل اثرات نامههای زودیاک و با در نظر گرفتن شواهد و شواهد موجود، رابرت گری اسمیت تلاش میکند تا هویت قاتل را فاش کند و به پایان قاتلیت زودیاک در شهر سان فرانسیسکو بگذارد.
فیلم زودیاک که توسط دیوید فینچر کارگردانی شده است، بر اساس رمانی نوشته گری اسمیت ساخته شده است. بازی درخشان بازیگران اصلی از جمله جیلنهال، داونی جونیور و مارک رافالو از جمله نقاط قوت این فیلم به حساب می آید. اگرچه این پرونده هنوز حل نشده است، اما فینچر تلاش می کند تا با ارائه یک طرح دقیق از جریان رویدادها، توانایی خود را در جلب رضایت مخاطبان نشان دهد.
تعهد جیک جیلنهال به بازیگری همواره قابل تحسین بوده است و قطعا تلاش او برای نمایش درخشان در درام ورزشی چپ دست، این امر را به خوبی به نمایش میگذارد. این بازیگر برای ایفای نقش یک بوکسور قهرمان، واقعا تلاش کرد و آمادگی جسمانی خود را به خوبی بهبود داد.
داستان فیلم چپدست دربارهی یک بوکسور با استعداد است که با تراژدی مرگ همسرش مواجه میشود. او اکنون دیگر به عنوان یک پدر و همسر شناخته نمیشود و حتی صلاحیت نگهداری از دخترش را نیز ندارد. اما او تصمیم میگیرد که پیش از اینکه زندگیاش کاملا نابود شود، به دنبال رستگاری در دنیای بوکس حرفهای بگردد و همچنین سرپرستی دخترش را بر عهده بگیرد.
جک (جیلنهال) و انیس (لجر) دو کارگر فقیر هستند که در مزرعهای در نزدیکی کوهستان بروکبک کار میکنند. جک یک گاوچران با استعداد است و انیس کارگر مزرعهای خوش قلب و متعهدی است. آنها در مزرعهی سختی کار میکنند، اما همیشه با هم دوستانه و با احترام با یکدیگر رفتار میکنند.
در یکی از گذراندن وقتهای آزادشان، جک و انیس به همدیگر نزدیک شده و رابطهی صمیمیتری را شکل میدهند. آنها با هم علاقهمند به چیدن پشم گوسفندان در کوهستان بروکبک میشوند و در نهایت تصمیم میگیرند به همراه هم به این ماموریت بروند.
در طول ماجراجوییشان در کوهستان، رابطهی جک و انیس عمیقتر میشود و آنها همدیگر را بیشتر میشناسند. اما زمانی که کارشان تمام میشود و آنها به خانه بازمیگردند، یک سری اتفاقات ناخوشایند رخ میدهد و آنها مجبور میشوند جدا از هم زندگی کنند.
جک و انیس تلاش میکنند رابطهشان را به حالت قبلی برگردانند، اما ناموفق هستند. آنها با هم به صورت مخفیانه دوست ماندند و در طول دو دههی بعد، هر بار که جک در کوهستان بروکبک کار میکند، با انیس ملاقات میکند و از دوستیشان لذت میبرند.
در نهایت، جک و انیس متوجه میشوند که هیچ چیز نمیتواند این دوستی صمیمی و مخفیانه را از بین ببرد و تصمیم میگیرند با رابطهی خود به طور علنی روبرو شوند. آنها به همدیگر قول میدهند که هر سال یکبار در کوهستان بروکبک دیدار کنند و همیشه در قلب یکدیگر باشند.
فیلم کوهستان بروکبک، یک وسترن رمانتیک است که به طور همزمان داستانی عاطفی و عاشقانهای غمانگیز را به تصویر میکشد. قبل از امضای قرارداد با جیک جیلنهال و هیث لجر برای بازی در این فیلم، نقشهای اصلی به ستارگان دیگری از جمله برد پیت، لئوناردو دی کاپریو و مت دیمون پیشنهاد شده بود. این بازیگران همگی از فیلمنامه این اثر استقبال کردند، اما متأسفانه فرصت حضور در این فیلم را نداشتند. فیلم کوه بروکبک در چندین رشته برای جایزه اسکار نامزد شد و در نهایت موفق شد جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین موسیقی متن را به خود اختصاص دهد.
در ویرجینای غربی، همه انتظار داشتند که هومر هیکام (جیلنهال) مسیر پدرش را بهعنوان معدنچی زغال سنگ ادامه دهد. اما پس از تماشای مأموریت پرتاب اسپوتنیک ۱، وضعیت هومر تغییر کرد و او اکنون به موضوع پرتاب موشک و مسائل مرتبط با آن علاقه پیدا کرد. پدرش از علاقه جدید پسرش خوشحال نبود، اما هومر با کمک دوستان و معلم مهربانش به دنبال بورسیه تحصیلی و تجربه یک زندگی بهتر است.
اولین نقش اصلی جیلنهال در فیلم اکتبر آسمان بود، فیلمی که برای بازی او مورد تحسین جهانی قرار گرفت. بر اساس رمان «پسران موشک» اثر هومر هیکام جونیور، عنوان منحصر به فرد این فیلم هم به توضیحات پخش شده از مأموریت اسپوتنیک 1 و هم به نام رمان مشابه اشاره دارد.
در این فیلم جیلنهال در نقش جانورشناسی روانپریش به نام جانی ویکاکس بازی میکند. او درنقش یک متخصص با رفتاری مسخره که بهنوعی مورد سوءاستفاده لابیهای عرضه گوشت قرار گرفته است، خوش درخشیده و یکی از مضحکترین اجراهای دوران حرفهای خود را به نمایش میگذارد.
جانی ویکاکس با شخصیتی که در این فیلم بهنمایش گذاشته شده است، یکی از مضحکترین و جذابترین شخصیتهای دوران حرفهای جیلنهال است. او با استفاده از انتقاد و مسخرهستیزی بهعنوان یک ابزار برای نشان دادن سوءاستفاده لابیهای عرضه گوشت، بهطور بینظیری بازی کرده است. بازیگری بینظیر جیلنهال با استفاده از توانایی خود در بازیگری، توانسته است شخصیت جانی ویکاکس را بهطور مطلوبی بهنمایش بگذارد و باعث شگفتی و خنده مخاطبان شود.
با توجه به فیلمنامهای که برای این فیلم نوشته شده است و بازیگری بینظیر جیلنهال، این فیلم بهصورت کامل میتواند بهعنوان یکی از بهترین اجراهای حرفهای جیلنهال در دوران حرفهای او برای مخاطبان بهنمایش درآید. جیلنهال با اجرای بازیگری بینظیر خود، توانسته است شخصیت جانی ویکاکس را بهطور کامل و واقعگرایانه بهنمایش بگذارد و باعث شگفتی و خنده مخاطبان شود.
اگرچه او بین گاهی در آثارش تلاش می کند تا ترکیبی از اکشن، کمدی و ترسناک یا نقد اجتماعی در فضاهای مختلف ایجاد کند، اما هرگز از خود بازنمایی جسورانه خود عقب نمینشیند و همیشه یک نگاه کنایهآمیز به فرایند تولید گوشت در زندگی واقعی دارد.
فیلم زندانیان درباره ربوده شدن دو دختر جوان و تلاش پلیس برای پیدا کردن خاطرات است. وقتی پلیس یک مظنون را دستگیر میکند و سپس به دلیل کمبود شواهد او را آزاد میکند، پدر یکی از دختران وارد عمل میشود و تلاش میکند که این پرونده را به دست بگیرد. در این فیلم، جیک جیلنهال در نقش کارآگاه پلیسی به نام لوکی حضور دارد که برای حل این پرونده تلاش میکند.
فیلم زندانیان یک اثر مهیج و جذاب است که با استفاده از نیروی احساسات، توانسته است مخاطب را به گونهای فریب دهد که به جهت مقصود خود حرکت کند. با بازی هنرمندان مطرحی مانند جیلنهال، جکمن و پاول دانو، این فیلم اجراهایی قدرتمند دارد که حتی پس از پایان فیلم، تأثیر خود را بر روی بیننده ادامه میدهد و او را درگیر خود میکند.
درپایان این مطلب خوشحال میشویم نظر شما را هم در مورد فیلمهای معرفی شده در این فهرست بدانیم. کدام یک از آثار سینمایی فوق، نمایش بهتری از هنر بازیگر جیک جیلنهال است؟ فیلم محبوب شما کدام یک است؟ درمجموع آیا شما هم این بازیگر را شایسته عنوان یکی از بهترین بازیگران هالیوود میدانید. مشتاق شنیدن نظرات شما عزیزان هستیم، حتما آنها را با ما و دیگر دوستانتان درمیان بگذارید، سپاس
از میان بهترین فیلم های جیک جیلنهال میتوان به زندانیان، فیلم مرد عنکبوتی: دور از خانه و فیلم پایان کشیک اشاره کرد.