در روزهای اخیر، فصل چهارم سریال کارآگاه حقیقی با عنوان «سرزمین شب» در اچبیاُ پخش شد. با وجود تمرکز سازندگان بر روی جنبه فمینیستی، سریال کارآگاه حقیقی همچنان فرم بی رحم و خوب خود را حفظ میکند؛ به طوری که فصل چهارم نسبت به فصلهای قبلی، حتی بیشتر برجسته، تاریک و خشن است. در این مقاله، ما به بررسی سریال کارآگاه حقیقی (فصل چهارم) میپردازیم و میخواهیم مشخص کنیم که آیا ایده زنانه کارگردان جدید، ایسا لوپز، به سریال کارآگاه حقیقی کمک کرده است یا خیر؟!
لیز دنورز (جودی فاستر) فرمانده پلیس شهر خیالی انیس آلاسکا است و مسئول تحقیق درباره مرگ تکان دهنده دانشمندان در مرکز تحقیقاتی قطب شمال به نام سلال میباشد. اما با وجود اینکه لیز تنها از همکار سابقش، اوانجلین ناوارو (کالی ریس) کمک میگیرد، او احساس تردید میکند. هرچند که با گذشت زمان، این دو متوجه میشوند که پرونده به طور غیرقابل توضیحی با قتل وحشیانه یک فعال محیط زیست به نام آنی کوتوک (نیوی پدرسن) مرتبط است. این شهر کوچک در فصل زمستان با شبهای بیپایان مواجه است و لیز و اوانجلین نیز باید با اتفاقات و وقایع ترسناک و تقریباً فوقطبیعی که بر پرونده حاکم است روبرو شوند.
برای چند سال گذشته، سریال کارآگاه حقیقی به عنوان یک جامعه از مردان برجسته ساخته شده بود که ایدئولوژی هایشان با زندگی روزمره شان در تضاد بود. اما در فصل چهارم، سریال کارآگاه حقیقی به بررسی زیستگاه زنانی می پردازد که به ندرت ازدواج می کنند و نمی توان آنها را به عنوان مادر تصور کرد. آنها در محصور مردانی هستند که از طریق اینترنت به طور فراگیری پیشنهاد ازدواج با عروس های روسی می دهند و مایل به تحمل مسئولیت های زندگی نیستند.
نقد فیلم ستاره امریکایی | یک قاتل که به ته خط رسیده
سکانس عنوان اولیه فصل چهارم با همان آستانه شروع داستان شروع می شود و اعلام می کند که زمان ابراز وجود برای زنان است و به جای صدای لئونارد کوهن، صدای بیلی آیلیش است. شنیده شد. بیننده ای که قبلاً به شور و شوق بی پایان کارآگاه واقعی عادت کرده بود، اکنون با لوپز در مرکز سریال وارد دوران سردی می شود.
در این داستان، دو شخصیت اصلی، لیز و اوانجلین، هر دو رازهایی از گذشته خود دارند که در قالب خاطرات و سایه ها آنها را آزار می دهد. ناوارو نمی تواند قتل حل نشده یک فعال محلی (نیوی پدرسن) را فراموش کند و دختر سرکش لیز برای حقوق بومیان مبارزه می کند: هر دو ضعف ذکر شده سرنخ هستند.
مسئله اینجاست که قهرمانان سریال هیچ رفتار زنانه ای از خود نشان نمی دهند: قاطعیت، بدبینی و سرشت بسته بودن آنها در تضاد کامل با شخصیت های کارآگاه قبلی است، زیرا تمایل آنها به حل همه چیز به تنهایی و حتی گاهی اوقات با استفاده از نیروی بی رحمانه است. ویژگی رفتار آنها عیسی لوپز درباره این فصل گفت: «سرد، تاریک و زنانه است» اما این بدان معنا نیست که جنسیت بر رفتار شخصیتها تأثیر میگذارد. اما من می گویم مشکل دقیقاً این است که جنسیت تأثیر مستقیمی بر رفتار شخصیت ها داشته است.
قبل از هرچیز، باید بگویم که ده سال پس از انتشار فصل اول محبوب و موفق سریال کارآگاهان حقیقی، سریال کارآگاه حقیقی دوباره با موضوعات مرموز و ماورایی روبرو شده ولی محل وقوع داستان تغییر کرده است. به جای ایالت آفتاب سوخته و گوتیک در آمریکا، ما با سرزمین پوشیده از برف و غوطهور در شبهای آلاسکا آشنا میشویم. همچنین، در این فصل دو زن به جای دو کارآگاه مرد و دختران کشته شده، برای بررسی شرایط مرگ مشکوک گروهی از مردان فعالیت میکنند.
تغییرات جالبی در دراماتورژی فصل چهارم رخ داده است. این بار، نیک پیزولاتو در مرکز تولید جای خود را به ایسا لوپز داده است و این تغییر باعث شده است که دو قهرمان بسیار شبیه به هم با نگرش و خلق و خوی مشابه در مقابل مخاطبان حاضر شوند. اما این تغییرات منجر به این میشود که این دو شخصیت جدید نتوانند بیش از دو دقیقه در یک کادر با هم باشند و آرامش خود را حفظ کنند.
به علاوه، رئالیسم جادویی که در فصلهای قبل حاضر بود، در اینجا به طور کامل از بین رفته است و جای خود را به عناصری از سبک وحشت ماورایی داده است. این بار، «سریال سرزمین شب» با تمام وجود خود در پوشش عناصر وحشتناک و نامرئی قرار دارد و حتی سعی نمیکند خود را از چشم مخاطبان پنهان کند.
در شهر خیالی آنیسون، تمام انواع بدبختی و شر موجود است. از آب کثیف در لوله های خانه هایی که شبیه به شهر راکون در بازی Resident Evil هستند، تا شکاف هایی در تار و پود واقعیت. این مردم مرده در این شهر برمی خیزند و تقاضا می کنند. این تغییرات در محیط، اولین نگاه ممکن است جذاب به نظر برسد، اما مشکل اینجاست که عیسی لوپز پاسخ مناسبی برای نشانه های ماوراء طبیعی خود ندارد. به عبارت دیگر، او قادر به تفسیر این اتفاقات و ارتباط آنها با ماوراء طبیعی نیست.
بنابراین، مسائل ایدئولوژیک بیشتر در سریال کارآگاه واقعی سریال سریال سرزمین شب وجود دارد. ایسا لوپز تجربه و کار جدید را به جای قوانین ژانر، مضامینی آشنا، تند و حتی تلخ برای خود انتخاب میکند. او به دنبال دستیابی به استاندارد هنری بالا است و برای این منظور از پالت رنگی گسترده استفاده میکند. در سریال کارآگاه حقیقی، شاهد تغییر نور گرم و ملموس در فصلهای قبلی به پالت رنگی سنگین و تاریک هستیم. اما فیلمنامه این فصل نتوانسته است با اولین فصل سریال رقابت و مقایسه کند.
نقد فیلم ادم کش | یک قاتل حرفهای
اگرچه فصلهای دیگر سریال «سرزمین شب» دارای دامنه عاطفی و تضاد شخصیتی بودهاند، اما ایسا لوپز در این فصل تلاش میکند که با استفاده از علم، به بیننده یک بازی متضاد شخصیتی نشان دهد. به همین دلیل در این فصل، شخصیتها به دو دسته جذاب تقسیم نمیشوند. در مقابل، در «سرزمین شب» شاهد شخصیتهای سرد و ناپذیری هستیم که مدام در گوش شما بد و بیراه میگویند. این نشان میدهد که فیلمنامه لوپز، به طور ویژه خالی از طنز و انسانیت است و از نظر عمق فکری یا فلسفه، برخی از شخصیتها پوچی را نشان میدهند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم نامه های کوچک شرورانه | تبعیضهای نژادی
با این حال، فصل اول سریال سرزمین شب به وضوح، در برابر شور فلسفی قرار میگیرد و نه در صورت مبهم و عبارتهای سست، بلکه در شکل و تصویر بازی با نمادهای ماورایی را نشان میدهد. این به این معنی است که کارگردان جدید علاقه بیشتری به چیزی دارد که فراتر از حدود انسانی است؛ به طبیعت، بعد جایگزین و غیرانسانی. با توجه به سادگی این موضوع، میتوان فهمید که چگونه لوپز همواره بر مشکلات بینایی، تصورات و ناتوانی در دیدن در شرایط سرد قطبی و خطوط مبهم واقعیت یا فرضی تمرکز میکند.
استفاده از تاریکی، ابزاری برای کارگردان این فصل است که از آن برای نمایش جانب تاریک و حیوانی انسان استفاده میکند. او با استفاده از تاریکی، تصاویری از جنبههای تاریک انسان و جانوران را به تصویر میکشد. هرچند که از لحنهای سخت و آزاردهنده برای روایت استفاده میکند، اما شخصیتهایش را به فضایی سرد و دشوار میفرستد، که این بارداری عمدی فضا در لحظاتی عجیب و البته موثر است.
اما همچنان میگویم مشکل اصلی من با فضای این فصل و داستان نهفته در لحظات ماورایی و به ظاهر عرفانی است. نویسندگان حتی در قسمت پایانی نیز این ابهام را حفظ کردهاند و باعث میشوند تا مخاطب داستان را از دیدگاه خود درک کند. با این حال، فینال داستان توضیحات منطقی و ارزشمندی را برای رمز و راز داستان ارائه میدهد، در حالی که جنبههای ماورایی و وحشتناک را به تخیل مخاطب واگذار میکند.
تا به حال، سریال سرزمین شب همواره به عنوان یک نمایش بسیار خارق العاده شناخته میشده است که در آن همه چیز بر اساس دیدگاه منحصر به فرد نویسنده، فیلمنامه نویس و کارگردان نیک پیزولاتو قرار داشته است. میتوانید نگرشهای متفاوتی درباره روش خلاقانه و انساندوستانه او داشته باشید، اما نمیتوان انکار کرد که پیزولاتو یک مرد با استعداد و گاهی دیوانه است و پس از جدایی او، به نظر میرسید که سریال هویت خود را از دست داده است.
شاید بتوان گفت که فصل سوم “سرزمین شب” در مقایسه با فصلهای قبلی، نقدهای بهتری دریافت کرده است، اما هنوز هم جایگاه آن در تاریخ سینما مبهم است، در حالی که فصل اول “سریال کارآگاه حقیقی” به عنوان یک نقطه عطف مهم در تاریخ تلویزیون جهان شناخته میشود.
با این حال، به نظر من حتی طرفداران فصل جدید سریال هم موافق هستند که به لحاظ شیوایی و دیالوگهای جذاب، «سرزمین شب» از زاده فکر پیزولاتو کمتر جذاب است. بنابراین، نمیتوان کاستیهای فصل چهارم را نادیده گرفت، بهویژه از نظر قلبشکن بودن عناصر ترسناکی که مثل شفقهای شمالی از هویت «سرزمین شب» الهام گرفته شدهاند. همچنین، میتوان گفت که پیامهای سریال به طرز خطرناکی به شعار تبدیل میشوند و پیامهای ضد سرمایهداری و اکواکتیویستی (کنشگری اقلیمی) نویسندگان به گونهای مستقیم ارائه میشوند که از ابتدای سریال مشخص است که شرور اصلی در بین ما حضور دارد.
سریال کارآگاه حقیقی از نقدی برای ژست فمینیستی ایسا لوپز در شخصیتسازی استفاده میکند، اما مشکل اینجاست که کارگردان به اشتباه شخصیت قوی زنانه را با تغییر کاربری تعریف میکند. به عبارت دیگر، دختر رئیس پلیس، لیز دنورز، بیشتر یک مجموعه از کلیشهها است و شخصیتهای اصلی یعنی دنورز (جودی فاستر) و اوانجلین ناوارو (کالی ریس) همانند مردان سمی رفتار میکنند. به این معنی که سریال کارآگاه حقیقی به جای نمایش دیدگاه زنانه یک کارآگاه حقیقی، لوپز به سادگی مردان را با زنان مردنما جایگزین کرده است. این امر ممکن است برخی مخاطبان را موفقیتی بدانند، به خصوص اگر جودی فاستر بزرگ را در بین بازیگران خود داشته باشد.
اما با تمامی تفسیرها، نمیتوان از بازی فوقالعاده جودی فاستر در سریال کارآگاه حقیقی چشم پوشی کرد. در واقع، او یکی از دلایل اصلی برای تماشای سریال کارآگاه حقیقی است. تحول جودی فاستر از مامور جوان FBI کلاریس استارلینگ در فیلم سکوت برهها به رئیس پلیس باسابقه در فصل جدید True Detective: Night Country، نشان دهنده حرفهای بینظیر اوست. فاستر با دوباره شدن در نقش، بار دیگر توانسته به شکوه خود بازگردد و در بازی لیز دنورز، نشان داده که چه طیفی از جدیت و سردی یک انسان را به خوبی به تصویر میکشد. او توانسته تعادلی مناسب بین داستان درونی پریشان لیز و بیمیلی او برای اطرافیانش برقرار کند.
در مقابل فاستر، بازیگر حرفهای کالی ریس در دوران ابتدایی حرفهاش، به دلیل تطابق سطح اجرا با همسانی فاستر در هر مرحله از نقش اوانجلین ناوارو، به ارزش تحسین میباشد. ریس با اجرای ظریف خود، نمایشی از شخصیتی را ارائه میدهد که مانند همکارش لیز با آسیبهای شخصی خود مبارزه میکند. بازیگران سریال کارآگاه حقیقی بدون ایراد عمل کردهاند و همه بازیها به بهترین شکل اجرا شدهاند.
در پایان لازم است بگویم که من شخصاً متوجه شدم که بسیاری از منتقدان این فصل سریال را با موضوعات دیگر، به خصوص درخشش استنلی کوبریک و بیگانه ریدلی اسکات، مقایسه میکنند. به نظر من، لوپز ایستگاه سالال را از فیلم معروف کارپنتر الهام گرفته و مرگ مردان یخ زده را از همان اثر در فیلمش به کار برده است. همچنین، بازدید ارواح با شخصیتهای اصلی ممکن است از درخشش کوبریک الهام گرفته باشد. علاوه بر این، هزارتوهای غارهای آزمایشگاه مخفی زیر ایستگاه سالال شبیه به راهروهای پیچیده سفینه فضایی نوسترومو در فیلم بیگانه ریدلی اسکات است.
با دیدی دیگر، فیلم “سرزمین شب” نه تنها یک اسپین آف از فصل اول است، بلکه به عنوان ارتباطی بین تمام جوانب سینمایی جهان عمل میکند. اگرچه فصل اول از دو فیلم توئین پیکس و هفت که توسط دیوید لینچ و دیوید فینچر ساخته شده بودند، الهام گرفته بود، اما فصل چهارم بیشترین الهام خود را از هر دو فیلم میگیرد. این رویکرد میتواند به عنوان یک نمونه از پست مدرنیسم لوپز تلقی شود، یا میتوان ضعف تخیل او را به عنوان عامل اصلی این الهام گیری در نظر گرفت.
بطور کلی، می توان گفت که لوپز نسبت به حفظ ریتم کار بسیار خوبی ندارد. اگر فصل اول سریال کارآگاه حقیقی کارآگاه واقعی به راحتی دنبال شود (بدون وجود هیچ حادثه ای!)، در بیان مناسب داستان تاریک و تلخ این سرزمین، مشکلاتی در ریتم بوجود می آید (به عنوان مثال، نگاهی به قسمت چهارم که هیچ اتفاق مهمی در آن نمی افتد). به همین دلیل است که قسمت پایانی سریال به جای 50 دقیقه معمول، حدود یک ساعت و 10 دقیقه طول کشید. اما چرا؟ چون برای پاسخ دادن به سوالات بسیاری، کارگردان نیاز به زمان بیشتری داشت.
این حالت برای فیلمنامه یک شکست واضح است، زیرا با پایان داستان، سوالات زیادی برای ادامه سریال باقی مانده است. علیرغم نقدهای مثبت منتقدان غربی، نمیتوان گفت که ایسا لوپز به چیزی فوقالعاده دست یافته است. سریال سرزمین شب بیشتر شبیه به یک سریال پلیسی متوسط با تعداد زیادی شخصیتهای شرور، پیامی ضد سرمایهداری و بیشترین توجه به شیطانسازی دانشمندان مرد است. با این حال، به عنوان یک طرفدار سریال، انتظار دارید که سریال کارآگاه حقیقی با بازگشت خود، بیشتر از این حالت بیانیه بیاورد.