فیلم Lisa Frankenstein، اولین فیلم بلند زلدا ویلیامز (دختر رابین ویلیامز فقید)، به عنوان یک کمدی زامبی برای ترکیب موتیفهای ترسناک زامبیها با کمدی اسلپ و طنز بیمارگونه تلاش میکند تا همان لحن آثار تیم برتون را داشته باشد. آیا این فیلم میتواند به چنین سطحی برسد؟ برای پاسخ به این سوال، در ادامه با نقد فیلم “لیزا فرانکنشتاین” همراه باشید.
اگر تا به حال هالیوود را دنبال کرده باشید، حتما با فیلم “بدن جنیفر” آشنا هستید. این فیلم کمدی ترسناکی است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و به دلیل نقدهای متفاوت و عدم موفقیت در باکس آفیس، با مشکلاتی روبرو شد. داستان این فیلم درباره یک دانش آموز دبیرستانی است که با خوردن همکلاسیهای مردش برای زنده ماندن، به یک موجود ترسناک تبدیل میشود. حضور نویسنده معروف فیلم جونو، دیابلو کودی، در این فیلم به دلیل برنده شدن اسکار، برای بسیاری مهم بود، اما بسیاری از مردم در آن زمان فیلم Lisa Frankenstein را به عنوان یک اثر درجه دوم در نظر میگرفتند و به آن توجه نمیکردند.
اما پس از آن، بدن جنیفر مجدداً ارزیابی شد و به یک اثر کلاسیک تبدیل شد، اصلیتاً به دلیل ترکیبی از طنز سیاه و مضامین فمینیستی. اما در حال حاضر، 15 سال بعد، به نظر میرسد که تاریخ در حال تکرار است؛ زیرا دیابلو کودی با یک فیلم ترسناک دیگر با اتکای فمینیستی بازگشته است. و یک بار دیگر، به نظر میرسد که مخاطبان زیادی نسبت به فیلم Lisa Frankenstein نظرات متفاوت و حتی ضد و نقیض دارند.
فیلمی به نام لیزا فرانکنشتاین که با الهام از آثار گوتیک تیم برتون ساخته شده، طنزی تاریک و ترسناک را با هم ترکیب کرده تا داستانی درباره دختری جوان و غیرمعمول روایت کند؛ دختری که با جسد مردی زنده شده از دوران ویکتوریایی گره خورده است.
هزینه بالای ساخت فیلم The Mandalorian and Grogu
باید در نظر داشت که فیلمنامه نویس دیابلو کودی، با وجود فرض کلی و صدای متمایز، پیامی در فیلم خود ارسال کرده است که این اثر مناسب همه نیست. اما علاقمندان به این نوع آثار، قطعا این فیلم را دوست خواهند داشت. اما افرادی که با این نوع آثار مرز بندی مشخص دارند، بدون شک با این اثر دشمنی خواهند کرد.
اما داستان فیلم، زندگی لیزا (کاترین نیوتن)، دختر نوجوانی که تازه در حال کنار آمدن با مرگ وحشیانه مادرش که چند ماه پیش اتفاق افتاده بود، است، را روایت میکند. در این میان، پدرش دوباره ازدواج کرده و او یک خواهر ناتنی به نام تافی (لیزا سوبرانو) را به دست آورده است. لیزا در این روزها، بسیاری از وقت خود را در قبرستان مجاور این خانه سپری میکند و به قبر مرد جوانی که در سال 1837 درگذشته علاقه خاصی نشان میدهد، توجه میکند.
اندکی بعد، شبی رعد و برق به قبر می زند و مردی که به (کوهل اسپروس) معروف است، زنده می شود و از قبر بیرون می آید. او به سرعت وارد خانه لیزا می شود و تصمیم می گیرد از او محافظت کند. با این حال، رابطه آنها به زودی با یک قتل به یک پیچ تاریک تبدیل می شود و مسیر آنها را به سمت عشق و خوشبختی واقعی هدایت می کند.
“تا حدودی تعجب آور است که این اولین فیلمنامه دیابلو کودی در 6 سال گذشته است (آخرین اثر او فیلم Tully در سال 2018 بود)، به خصوص با توجه به خروجی متمایز و ثابت او در اواخر دهه 2000 و در طول دهه 2010. با این حال، فیلمنامه کودی برای لیزا فرانکنشتاین صدایی آشنا در بدنه کار او و بدون شک از همان پارچه ای بریده شده است که بدن جنیفر با آن ساخته شده است.”
نقد فیلم The Palace | یک کمدی جذاب
به عنوان اولین کارگردان بلندبازده سینمایی زلدا ویلیامز، لیزا فرانکنشتاین تمام عوامل موفقیت را داراست. او با استفاده از فیلمنامهای نوشته شده توسط دیابلو کودی، برنده جایزه اسکار، یکی از بهترین کمدیهای ترسناک قرن جدید را به ایفای نقش پرداخته است. علاوه بر این، استفاده از زیبایی شناسی دهه 1980، که مدام به آن تجاوز میکند، نیز به عنوان یکی از عوامل موفقیت فیلم Lisa Frankenstein محسوب میشود. همچنین، خط داستانی زامبیمحور، که احترام خود را به برخی از بزرگترین استادان ژانر ترسناک میگذارد، راهی برای ساخت فیلم Lisa Frankenstein را آسان کرده است. با این حال، این اثر سینمایی، گرچه دارای عوامل موفقیت بسیاری است، از نظر کلی، یک دستاورد موفق قابل توجه نیست.
به خودم میگفتم که در هنگام اجرای فیلم، همیشه سعی میکنم تا بهترین فهم ممکن از آن بدست آورم. اما در این حالت، فیلم بدون هدف و مشخصیت مشخص، به سمت جهت دیگری رفت. این تغییرات در سبک و ژانر، با وجود جاه طلبی، من را بسیار ناامید و بی اثر کرد. نوشتن اینگونه فیلمنامههای بیشکل، مانند دیابلو کودی، من را بسیار نا امید کرد.
در نهایت، من به موفقیت به دست آوردن و درک سریع متن بعضی از فیلمهایی که میبینم، احساس شکست میکنم. این موارد همیشه مرا به این فکر میاندازد که شاید آثار هنری، به خوبی قابل درک نباشند و تنها باید در تجربه آنها لذت ببریم. اما تصمیم گرفتم همچنان به دنبال درک بهترین ممکن از هر فیلم باشم و از فیلمها لذت ببرم. گاهی اوقات، باید به جای تلاش برای درک کامل، به سادگی لذت ببریم و به فیلمها اجازه دهیم که ما را با دنیای خودشان آشنا کنند. این انتظار کامل از یک فیلم، ممکن است باعث ازدست دادن تجربهای ارزشمند و منحصر به فرد شود.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم نامه های کوچک شرورانه | تبعیضهای نژادی
بنابراین، بهتر است اجازه دهیم که فیلمها با سبک خودشان و بازیگران خودشان با ما ارتباط برقرار کنند، به جای اینکه سعی کنیم آنها را در قالب خودمان قرار دهیم. در نهایت، تجربه از دیدگاه هر فرد متفاوت است و همه ما میتوانیم از فیلمها لذت ببریم، بدون اینکه سعی کنیم آنها را در قالب خودمان قرار دهیم یا انتظار داشته باشیم که همه چیز روشن و قابل درک باشد.
چه کسی مسبب این کمدی بی حالی است؟ هیچ کس به طور قطعی مسئول نیست، اما عدم تجربه زلدا ویلیامز در تعادل دادن به صحنههای تکان دهنده، یکی از روشهای مؤثر در این فرآیند است. اما اصرار او برای اضافه کردن عناصر ترسناک به این داستان عاشقانه، میتواند باعث فروپاشی تمام ماجرا شود و حتی در برخی لحظات، فیلم را به سوی ناحیهای خطرناک سوق دهد. به عنوان مثال، لحظات ابتدایی فیلم را در نظر بگیرید: یک صحنه پویانمایی از تیم برتونی با لحن گوتیک، اما بلافاصله به یک فضای کوچک و آرام در وسط فیلم تبدیل میشود.
بعد از آغاز جذاب تیم برتونی، فیلم ناگهان به مدتی به داستانی از رشد و بلوغ، الهام گرفته از آثار «جان هیوز» تبدیل میشود. این تغییرات در لحن، نشان دهنده جاهطلبی کارگردان و فیلمنامهنویس است، اما به طرزی مناسب در اجرا به نمایش در نمیآید. حتی در اجرای فیلم، میتوانیم شاهد تلاشهای فراوانی برای بهترین شدن فیلم و تناسب با فیلمنامه باشیم.
وقتی مرده زنده شده، برای اولین بار به خانه لیزا میآید، این سکانس بدیع ترین لحظهی فیلم است زیرا مستقیماً به روز مردگان “جورج ای. رومرو” بازمیگردد. با تماشای این سکانس، مشخص است که مخلوق این فیلم از هیولای فرانکنشتاین، باب، و ادوارد دست قیچی الهام گرفته است (اسپروس همواره حالات چهرهی جانی دپ را از فیلم کلاسیک تیم برتون کانالیزه میکند). در اینجا، شخصیت لیزا نیز در حال تماشای Day of the Dead، به ویژه سکانس ویژه آن، جایی که باب خود را از قید و بند اسیرهای انسانی رها میکند، دیده میشود.
همچنین، این سکانس نشان میدهد که فیلم Lisa Frankenstein، به کلاسیکهای ترسناک گذشته احترام میگذارد و به خوبی از آنها الهام گرفته است. جورج ای. رومرو، کارگردان این فیلم، به خوبی توانسته است ترس و جذابیت گذشته را با ایجاد اتفاقات جدید و تلفیق آن با تکنولوژیهای جدید، باز تولید کند. در نهایت، سکانس قاتل و ترسناک پایانی فیلم Lisa Frankenstein، که با پیش بینی نشدنی بودن و اتفاقات غیرمنتظرهای که در آن رخ میدهد، تمامیت هیجان و ترس را برای تماشاگران فراهم میکند. در کل، فیلم Dawn of the Dead تجربهای متفاوت و هیجانانگیز از دنیای زامبیها را به تماشاگران ارائه میدهد و جایی برای تعریف مجدد این ژانر در سینما ایجاد میکند.
یکی از مشکلات اساسی فیلم “لیزا فرانکنشتاین”، درجهبندی سنی آن است که با فرمول فکری محتوای فیلم در تضاد قرار دارد. به عبارت دیگر، درجه PG-13 از ارائه یک اثر افسارگسیخته جلوگیری میکند. ضمن اینکه خشونت فیلم و نکات بزرگسالانه آن با محتوایی که نمایش داده میشود، سازگاری ندارند و باعث میشوند فیلم به سمت ویرایش نامناسب پیش برود، در مدل بصری فیلم، کارگردان همیشه نمیداند که قهرمانانش را به کجا ببرد یا با آنها چه کار کند.
ممکن است سوال کنید: آیا در چنین فضایی، نکته ای مثبت در فیلم لیزا فرانکنشتاین وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. این فیلم با بازی تیم بازیگری از دو شخصیت اصلی تا بازیگران مکمل، همگی در سطح مناسب و قابل قبولی قرار دارند و این نقطه قوت و مثبتی در فیلم است.
بعضی از تصاویر لیزا فرانکنشتاین به طرز جسورانه ای احساس عجیب و غریبی را به ما می دهد، این ویژگی نزدیکی آن به فیلم های تیم برتون را نشان می دهد، اما باز هم می توان این نکته را ستایش کرد. فیلم علاوه بر تمایل به عبور از مضامین نامتعارف، تجلیل از شخصیت های عجیب و غریب را نیز دارد که این باز هم نشان دهنده جسارت و تمایز این فیلم است.
در پایان باید بیان کرد که فیلم “لیزا فرانکنشتاین” از آن دسته فیلمهایی است که میتواند باعث علاقهمندی و ارتباط با مخاطبانش شود یا نشود. اگر شما از دوستداران ژانر عجیب و غریب ترسناک و کمدی هستید و به کارهای دیابلو کودی علاقهمند نیستید، فیلم Lisa Frankenstein ممکن است برای شما جذاب نباشد. اما اگر این دسته از فیلمها را دوست دارید، “لیزا فرانکنشتاین” به طور قابل تصوری میتواند یک تجربه شیرین و به یادماندنی برای شما باشد.
آیا باید محدود شد به فیلمهایی که فقط یک الگو را تکرار میکنند، به جای آنکه به ذهن خود تفسیر کنیم؟ آیا باید مطالبی که بیشتر از حد معمول و بدون ارزش هستند را بپذیریم و آنها را مدل مدرنی بنامیم؟ نه، در واقع، لیزا فرانکنشتاین قادر به شکوفایی سبکهای عمومی و فیلمنامهای که بدون حس هویت واقعی هستند، از طریق چند اجرای عالی و چند سکانس خندهدار، نمیتواند غلبه کند.
برخی از مخاطبان ممکن است اینگونه باور کنند که فیلمهایی که فقط یک الگو را تکرار میکنند، بیشتر از فیلمهایی که دارای شخصیت و هویت منحصر به فرد هستند، جذابیت دارند. اما در واقع، این فیلمها اغلب بدون هیچ گونه ارزش یا پیام معنادار و صرفاً برای سودآوری ساخته شدهاند. برای مدرن بودن، باید ما به فیلمهایی که دارای شخصیت و هویت واقعی هستند، توجه کنیم، این فیلمها قادر به القای احساسات و ارائه پیامهای قابل تأمل هستند و به روایت داستانهای واقعی و موضوعات مهم و همچنین شکلدهی به دیدگاههای مختلف در جامعه هستند.
به عنوان مثال، فیلمهایی مانند “انتقام جویان” و “ستارههای فیلمها”، هر یک به نوعی دارای الگوهایی هستند، اما با ارائه شخصیتهای واقعی و پیامهای قابل تأمل، میتوانند به طور همزمان مدرن و جذاب باشند. بنابراین، باید به فیلمهایی که دارای شخصیت و هویت منحصر به فرد هستند، توجه کنیم و آنها را به عنوان مدلهای مدرن و الهامبخش شناخت.